وقتی از "ظلم ملی" سخن میگوئیم در واقع به تاریخ ملتی اشاره میکنیم که بیش از ٢٥٠٠ سال ژینوساید، آسمیلاسیون فرهنگی، اشغال سرزمیناش، استثمار، تبعید، زندان و نابودی محیط زیستاش را با پوست و استخوان لمس و تجربه کرده است و با تمام این اوصاف تاریخی مالامال از مقاومت و مبارزه برای بدست آوردن آزادی و حاکمیت سایسی و ساخت یک زندگی انسانی در چارچوب جغرافیای دیارش ثبت و ضبط کرده است. در این تاریخ تراژیک، ما براساس تفاوتهای ژئوپلوتیکی و همچنین بنابر شرایط موجود، شاهد طراحی و اجرای برنامەهای مدونی در راستای نابودی ملتمان در هر قسمت از سرزمینمان کردستان، از سوی اشغالگران این دیار، بوده و هستیم.
در این شماره از "باشوور زاگروس" بر آن شدیم تا برای بررسی هرچه بیشتر فضای سیاسی-اجتماعی کردستان و شیوەهای اجرای توطئەهای دشمنانمان علیه ملت کرد، در دو بخش بسیار مهم و استراتژیک کردستان یعنی کرماشان و ارومیه، که نقشی تمام کننده در قیام آزادیخوهانه ملتمان دارند، گفتگویی با رفیق مبارز، رستم جهانگیری، عضو دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان ایران داشته باشیم، که متن کامل این مصاحبه در سطور پائین از نظر خوانندگان روزنامه "کردستان" خواهد گذشت.
مسالەی زبان مادری و تلاشهای رژیم اسلامی ایران برای نابودی زبان کردی در کرماشان و ارومیه، اصلیترین تهدیدیست که جنبش آزادیخواهانەی کردستان با آن روبروست، احزاب و فعالین کرد در برابر این سیاست فاشیستی چه وظیفەای بر دو ش دارند و در رابطه باید چه کرد؟
حقیقت دارد کە رژیمهای ایران، یکی پس از دیگری، در صدد از بین بردن زبان کردی در این دو استان بودەاند، حتی در تلاشی مستمر سعی بر آن داشته تا در سراسر کردستان زبان مادری ملت کرد را کمرنگ و آسمیلە کنند، اما با این همە این سیاست فاشیستی تاکنون نتوانستە موفق باشد.
البته نباید این مسالە را –یعنی عدم موفقیت رژیم در نابودی زبان کردی- بە فعالیت احزاب فعال کردستان مرتبط ساخت، بلکە بە نظر من ژرف بودن سطح آگاهی ملی ملت کرد وافتخار کردها بە زبان، لباس و فرهنگ پربارشان، آنهم در حالی که این مردمان با سرکوبهای بیرحمانەی قیامها و اعدام فرزندانشان روبرو بوده وهستند، از دلایل اصلی و مهم برای شکست نقشەهای آسمیلەی زبان کردی و فرهنگ ملت کرد میباشد.
کردهای خراسان مستندات زندە و غیر قابل انکاری هستند بر صحت این واقعیت. آنان با توجه به اینکه صدها سال است کە در تبعیدی اجباری هزاران کیلومتر از خاک و آب و وطن خویش زندگی میکنند اما با تمام این اوصاف نیز زبان و فرهنگ و از همە مهمتر احسات ملی خود را حفظ کردەاند، در اینجا میتوانیم بگوئیم کە رژیم فاشیست ایران نتوانستە در اجرایی کردن نقشەهای شوم خود موفق باشد و همیشە در برابر فرزندان غیور کرد ناتوان بودە است.
در استان ارومیە نیز با همین مساله روبرو هستیم. با اینکە فاشیستها هجوم دست به هجوم وسیعی جهت آسمیلاسیون فرهنگی ملتمان زدند، اما کردها مثل همیشە در برابر این توطئه دست به مقاومت زدند و همیشە برای حفظ فرهنگ و آداب و رسوم و زبان خود در تلاش بودەاند.
این شرایط سخت نه تنها عقاید آزادیخواهانەی آنها را تضعیف نکرد بلکە روز بە روز تعالی یافته و بەهمین دلیل حرکات و رفتارهای رژیم ایران در این مناطق بسیار پررنگتر و شدیدتر از سایر مناطق کردستان میباشد.
البته در این میان نیز باید به نقش احزاب بە ویژە حزب دمکرات در دوران جمهوری کردستان تا بە امروز اشاره کرد، کە همیشە درصدد بودە تا از طریق مقالە و نشریە و بعدا از راه رادیو و تلویزیون بە صدای ملتاش بدل شود و در حفظ و پیشرفت زبان و فرهنگ کرد نقش خود را ایفا کند و بە مانعی قوی در برابر توطئه دشمنان کرد در سراسر کردستان بە ویژە استانهای اورمیە و کرماشان و ایلام تبدیل شدە است و واقعا تاثیرات مثبتی نیز در این مساله بر جای گذاشتە است.
شباهت و تفاوتهای برنامەهای فاشیستی حکومت ایران برای نابودی ملت کرد چه از طریق ژینوساید و چه آسمیلاسیون فرهنگی در این دو بخش از کردستان را چگونه میبینید؟
رفتار، سیاست و گفتمان فاشیستهای ایرانی چە در دوارن رژیمهای قبل و چە در دورەی رژیم کنونی ایران، تشابهات زیادی با فاشیستهای تورک و عرب در کشورهای ترکیە و عراق، در دورەی بعث، دارد. آنان علنا و به طور آشکار بە زبان و فرهنگ و علیالخصوص بە لباس کردها بیاحترامی میکردند، در ادارات حکومتی، بازار و محافل مورد بیاحترامی قرار میگرفتند و تلاش این حکومتهای فاشیستی بر نابودی غرور و شخصیت کردها استوار بود.
از نظر فرهنگی در صدد بودەاند تا زبان کردی را ممنوع کنند، اجازە ندادەاند کە بە زبان کردی بخوانند و حتی صحبت کنند، اجازەی نوشتن و انتشار روزنامە و هرگونە نشریەای بە زبان کردی وجود نداشتە، تا کردها را با زبان خویش بیگانە کنند و از زبان و فرهنگ خود دور شوند و احساس و عشق کرد بودن خود را از یاد ببرند، اما این سیاست ضد انسانی نە تنها بی اثر بلکە برعکس باعث شد کە کردها بیشتر از پیش در برابر زبان و فرهنگ خود احساس مسئولیت کنند و نقشەهای رژیم را خنثی کند.
چرا ما تا کنون نتوانستەایم در برابر آسمیلاسیون فرهنگی ملتمان که از دوران رضا شاه تا کنون با شدت و حدت مضاعفی نسبت به گذشته اجرا شده است، سیاستی کارا و مشخص در پیش بگیریم؟ به عبارت دیگر چرامبارزه فرهنگی در نزد نیروهای کردی از جایگاه مناسبی برخوردار نیست؟
در دوران حکومت رضاشاه بە این دلیل کە سرکوب مردم به صورت گستردەای آغاز شده بود و نیروهای کردی نیز از چنان قدرت قابل توجهی برخوردار نبودند، رژیم حاکم توانست تا حدودی به اهداف خود دست یابد و سیاست آسمیلەی کرد را اجرایی کند. اما با ایجاد فرصتهای مناسب در دورەی جمهوری کردستان -١٣٢٤- و همچنین دوران پیروزی انقلاب مردم ایران در سال ١٣٥٧، تمام تلاشهای مخالفین کرد بی نتیجە ماند، زیرا فرزندان کرد توانستند طی آن سالها خود را سازماندهی و در بخشهای فرهنگی صدها کتاب و روزنامە منتشر کنند که از سوی مردم مورد استقبال قابل توجهی قرار گرفت. همەی این اقدامات بە پیشرفت و قدرت گرفتن احساس ملیگرایانە و تاثیرات بسزایی در اتحاد کردها انجامید.
هرچند کە رژیم برای تعطیلی مراکز انتشار کتاب و روزنامە و همچنین دستگیری نویسندگان و روشنفکران بسیار کوشید و آنها را بە حبسهای دراز مدت محکوم کرد، اما نتوانست اعتقادات ملیگرایانە و آزادیخواهانەی آنان را قبضه کند.
این تاریخ است کە بە روشنی به ما میگوید، کردها را نمیتوان آسمیلە کرد. این یک حقیقت است کە ملت کرد با توجه به تمامی سرکوبها، هجومها و حملاتی که به آنها شده و حتی زمانی کە آنها را از وطن خویش تبعید کردەاند، توانستەاند مقاومت کنند و فرهنگ و زبان و خود را در برابر سیاستهای ضد انسانی رژیمهای حاکم حفظ کنند. درست است کە کردها هنوز نتوانستەاند بە حقوق کامل و حقه خود دست یابند، اما تاکنون مقاوم بودەاند و همیشە بر قیام خود جهت دستیابی و احقاق حقوق خویش پافشاری کردەاند.
ارومیه و کرماشان به مثابه دو شهر اصلی و بزرگ کردستان که از نظر ژئوپلوتیکی از اهمیت خاصی -چه برای کردها و چه برای ایرانیان- برخوردارند، همیشه هدف اصلی سیاستهای فاشیشتی و ضدبشری حکومتهای مرکزی ایران بودەاند تا ازاین طریق بتوانند مانع از گسترش جنبش آزادیخواهی کردستان در این شهرها شوند. وظیفه ما به مانند حزب دمکرات برای مقابله با این سیاست و گسترش جنبش ملی-دمکراتیک ملت کرد در این دو شهر چیست؟
بە نظر من مناطق کرماشان و ارومیە در شرق کردستان از نظر ژئوپولتیکی و موقعیت جغرافیای و همچنین نیروی انسانی هم برای کردها و هم دشمنان آنها حائز اهمیت است. کردها باید در این شهرها نیروهای خود را سازماندهی و قدرتمند نمایند. من بر این باورم در آیندە هر جریانی کە بر شهرهای ارومیە، کرماشان و ایلام تسلط داشتە باشد، میتواند هژمونی خود را بر دیگر جریانات بقبولاند.
از نظر سرزمینی، این مناطق بخشی از کردستان محسوب میشوند، برای همین من بر این باور هستم کە اگر در آینده این مناطق بخشی از حاکمیت سیاسی کردستان نباشند، حفظ آن حاکمیت سخت و لرزان خواهد بود، درست مثل یک انسان ناقصالعضو، اگر این استانها بخشی از حاکمیت کردستان نباشند، این حاکمیت مانند انسان فلجیست کە تنها میتواند حرف بزند و به حیات خود ادامه دهد اما نمیتواند بر روی پاهای خود بایستد و راه برود. یعنی کرد بدون این استانها فلج میباشد.
در مرحلەی نوین قیام آزادیخواهی کردستان – معروف به راسان- که "شار" مرکز قیام و مبارزه است، فعالین سیاسی-فرهنگی-مدنی کرد چگونه میتوانند خود و جایگاهشان را در این مرحله تاریخی از مبارزات ملتمان تعریف کنند؟
در دور جدید مبارزات کردها، تمام استانها سهیم بود و هر بخش از کردستان تاثیر خود را خواهند داشت، بر همه لازم است کە مسئولانە نقش خود را ایفا نمایند و به باور من اگر در "راسان" کرماشان و ایلام و ارومیه بە شیوەای فعال حضور یابند، همانگونه که در دو دوره حساس و مهم تاریخ مبارزاتی ملتمان به اثبات رسیده، مطمئنا موفقیت ما حتمی خواهد بود. اولین دوره به سالهای تاسیس جمهوری کردستان برمیگردد که به علت قرار نداشتن شهرهای کرماشان و ارومیە در چارچوب حاکمیت کردستان، میزان مقاومت این حکومت ضعیف و نهایتا در مدت زمان کوتاهی به سقوط آن انجامید. همچنین در سال ١٣٥٧ و در پی قیام ملیتهای ایران از آنجا کە مردمان کرماشان، ایلام و ارومیە در آن نقش قابل توجهی نداشتند ، جنبش ملی-دمکراتیک ملتمان دچار ضعف اساسی شد، چرا که اگر این مناطق بخشی از جنبش میبودند، قیام ملی-دمکراتیک کردستان چه از نظر وسعت خاک و چه نیروی انسانی و چه قدرت اقتصادی در موقعیت دیگری قرار داشت و دشمن نمیتوانست بە آسانی کردها را ناچار بە عقب نشینی بکند و حتی در سطح بینالمللی نیز از جایگاه دپلماتیک بسیار چشگیری قرار میگرفتیم.
برای همین ضروریست تا جوانان ایلام، کرماشان و ارومیە دوشادوش جوانان سنە و موکریان وارد میدان مبارزە شدە و ایفای نقش نمایند و توان خود را نشان دهند. آن زمان میتوان ادعا کرد کە مبارزە ما سرتاسری بودە و در غیر اینصورت همانطور کە در بالا اشارە نمودم حاکمیت کردی ناقص میباشد و نمیتواند رو پاهای خود بایستد.