با توجه به شاخصه هائي كه ذكر شد و بودن فيلتري مانند شوراي نگهبان كه وظيفه اش قلع و قم كردن همه كسانيست كه بيت رهبري دستور بدهد ، و كلاً بر اساس قانون اساسي كه زنها و اقليتهاي ديني و غير ١٢ امامي و ...دايره خوديها براي خروج از فيلتر را بي نهايت محدود كرده كه رنگ و بوي انتخابات را از بين برده و بهترين واژه ، همان سيرك انتصابات هست.
در ثبت نام براي كانديداهاي رياست جمهوري كه هيچگونه معياري وجود ندارد ، در اين دوره ١٣٦١١نفر ثبت نام كردند كه به باور من اكثراً براي به سخره گرفتن انتصابات و نوعي اعتراض به سيستم و به اين شيوه انتخابات هست ، وگرنه همه اين اشخاص خود واقفند كه از فيلتر شوراي نگهبان رد نخواهند شد.
ثبت نام از كانديداها به باور سردمداران رژيم، نشانه ازادي انتخابات هستش كه هر كسي ميتواند خود را براي بالاترين پست اجرايي كشور كانديد كند كه صد البته با اعلام كانديداتوري ، بچه سه ساله، پير مردكفن پوش،شخصي با سواد چهارم ابتدايي، اخوندي با شعار ازادي ترياك و ...
اولين مرحله از انتخابات كه اعلام كانديداتوريست را به يك كمدي تمام عيار مبدل ميكند، كه البته امسال كار به جايي رسيد كه اخوندي مانند مكارم شيرازي به اين شيوه ثبت نام بي قيد و شرط اعتراض كرد كه انتظار ميرود در انتخابات بعدي ، به اين گونه رها و بي قيد و شرط پروسه ثبت نام برگزار نشود.
مرحله دوم ، قلع و قمع كردن و پاكسازي كانديدها هست كه همان طور كه انتظار ميرود تنها كساني ميمانند كه صد درصد خودي بوده و امتحان خود را به نظام و غلامي خود را به بيت رهبري اثبات كرده باشندو صد البته و مهمتر از همه در سناريوي نوشته شده و انتصابات مهندسي شده ، حضور
شخص لازم تشخيص داده شده باشد.
در اين دوره از انتصابات رياست جمهوري ٦٦ نفر تأييد صلاحيت شدند كه از همان ابتدا معلوم بود ، در قطب بندي كه در سناريو نوشته شده ، روحاني و جهانگيري از يك طرف و قاليباف و رئيسي در طرف ديگر قرار دارند و مير سليم و هاشمي طباء ، تنها به صورت صوري و يك مقدار لعاب دار كردن پروسه وارد شده اند.
در قطب به اصطلاح اعتدال گرايان معلوم بود كه جهانگيري را براي كمك به روحاني و به عنوان ضربه گير او وارد كرده و در اخر هم چنانكه انتظار ميرفت به نفع روحاني كنار كشيد اما در طرف مقابل (اصولگرايان) ، اين كه يكي از دو نفر كنار بكشد هم حتمي بود اما اينكه كدام يك به سود ديگري انصراف بدهند قابل تعقل و تفكر بود.
هر چند با توجه به اختلاس و فسادهاي مالي و حقوق هاي نجومي كه در يكسال اخير در مورد قاليباف و اداره تحت كنترلش يعني شهرداري تهران و همچنين عدم محبوبيت بين مردم بر اساس دوره هاي قبل كه رأي انچناني نداشت، ميشد پيش بيني كرد كه
او كانديد اول براي انصراف به سود ديگريست .
در جريانات مناظره ها كه بين كانديداها انجام شد، البته اسمش مناظره بود و گرنه مزايده يا محاكمه زيبنده ترين واژه براي ان شوهاي تلويزيوني بود.،
با توجه به فقر و سفره خالي مردم، مانور زيادي روي اضافه شدن يارانه ها و ايجاد شغل و بهتر شدن وضعيت اقتصادي كشور شد كه با توجه به واقعيات اقتصادي و ركود و تورم ، چيزي بيش از يك مزايده نميتواند باشد.
در تمام ديبيت هاي ميان كانديدهاي رقيب، اصل بر ارائه برنامه ، براي اداره امور كشور در دولت اينده است،اما تنها چيزي كه در اين شوهاي تلويزيوني وجود نداشت ، طرح و برنامه بود و تنها حمله به يكديگر و محاكمه طرف مقابل بود بطوريكه روحاني و جهانگيري تمام مسائل و كمبودها و ناتوانيهاي خود را به دولت احمدي نژاد ربط داده و هيچ جواب منطقي براي عدم اجراي وعده هاي خود نداشتند و جناح مقابل يعني ، قاليباف و رئيسي نيز مناظره را تبديل به حمله به عملكرد و كارنامه دولت روحاني كرده بودند و از برنامه انها براي چگونگي اداره امور خبري نبود و كلاً در بسياري مواقع ، اصل پرسشي كه از طرف مجري طرح ميشد را ناديده ميگرفتند.
هر چند در مناظره ها ، برنامه اي ارائه نشد ولي خاصيتي كه داشت ، تأييد اختلاس و دزدي و فساد مالي و اخلاقي و نبود ازادي فردي و اجتماعي و تبعيض بر عليه زنان و اقليتهاي ملي و ديني ، وضعيت اسفبارمعضلات اجتماعي از قبيل ، بيكاري ،طلاق ، اعتياد و ... بود كه كانديداها براي حمله به يكديگر به ان اعتراف ميكردند كه در يك جامعه توسعه يافته و يك سيستم قانون مدار، همين حرفها و اعترافات ناخاسته ميتوانست همه سران نظام را به جرم دزدي و اختلاس و تبعيض و ضايع كردن حقوق مردم ، راهي زندان نمايد.
نكته قابل توجه در مناظرات ، حمله بي محابا به يكديگر بود و متهم كردن يكديگر به بي اخلاقي و دروغ گوئي و باند بازي و فساد مالي و ...بود كه تا حد زيادي ، رئيسي خود را از اين بحث هاي شخصي به دور نگاه ميداشت و تا حدي خود را اخلاق مدار نشان ميداد كه با توجه به سابقه بسيار خرابش ، ميشد ، شيوه برخورد ارام او را پيش بيني كرد.
حال كه به ايستگاه اخر انتخابات رسيده ايم، چه كسي به عنوان رئيس جمهور معرفي ميشود؟
بنا بر تجربه نظام و موضع علني رهبري، شخص زياد مهم نيست و شركت در انتخابات در اولويت است به طوريكه خامنه اي از ايرانياني كه حتي مخالف با رژيم هستند نيز درخواست ميكند كه در انتخابات شركت نمايند .
هر چند كه رقابت درون گروهي براي به دست گرفتن قدرت و اختلاف سليقه در شيوه برخورد با مسائل ، براي سردمداران نظام قابل انكار نيست ولي وجه اشتراك همه انها از چپ و راست و اصلاح طلب و اصولگرا ، حفظ اوجب واجبات يعني حفظ نظام است چون به خوبي ميدانند سرنوشتشان با اين نظام به شيوه اي جدا ناشدني گره خورده است ، پس رقابت انها و خط قرمزها و كلاً اصول بازي كاملاً مشخص و تعريف شده است و كسي را ياراي بازي خارج از چهارچوب و اصول مشخص شده نيست.
بنابراين رژيم بر اساس شرايط زماني و مكاني و وضعيت رژيم از لحاظ داخلي و خارجي و مصلحت نظام ، سناريوها را تنظيم ميكنند ، به عنوان مثال در سال هزارو سيصد و هفتاد و شش كه ايران با توجه به جريان ميكونوس در انزواي كامل قرار داشت و همچنين وضعيت داخلي نيز بسيار شكننده بود، از خاتمي با شعار گفتگوي تمدنها و ايران براي همه ايرانيان ، رو نمايي كرد و توانست رژيم را نجات دهد
در اين دوره از انتخابات نيز اجماع بر سر روحاني و رئيسي بوده ، اما كداميك خروجي اخر خواهند بود، را نيز رأي مردم كه نه ، صلاحديد بيت رهبري مشخص خواهند كرد، كه ميشود انرا اينگونه توضيح داد:
ايا واقعاً انگونه كه در يكسال اخير تبليغ ميشود ، رئيسي گزينه رهبري بعد از فوت قريب الوقوع خامنه ايست ، يا اينكه بر اساس سناريويي كه تهيه شده ، اينگونه به خورد مردم مي دهند.
اگر رئيسي كانديد جدي رهبري باشد بنابراين لوژيك است كه ابتدا او را بر كرسي رياست جمهوري قرار دهند كه يك مشروعيتي به او ببخشند و سابقه جنايتكارانه او را از اذهان پاك كنند ، اما ايا واقعاً با گذشته اي كه رئيسي دارد و نيز اصولاً مقبوليت اواز لحاظ فقهي در بين مراجع تقليد و حوزه هاي نفوذ رژيم در قم، تا اين حد ميباشد كه اتوريته رهبر شدن را داشته باشد؟
ايا گزينه اي بهتر براي جانشيني خامنه اي ، وجود ندارد،اشخاصي مانند مصباح يزدي يا خود مجتبي خامنه اي ؟
چون خانواده خامنه اي تجربه خانواده خميني را دارند كه چگونه بعد از مرگ خميني، خانواده خميني را از دايره قدرت راندند و فرزندش(احمد خميني) را سر به نيست كردند، بنابراين مجتبي خامنه اي به اين سادگي دست بر دار رهبري نخواهد شد ، هر چند رئيسي نيز سرسپرده او باشد.
سناريوي ديگر بر پايه اين است كه بخواهند دوباره روحاني را از صندوق بيرون بكشند ،
با توجه به ركود و وضعيت بسيار وخيم زندگي مردم و تو خالي بودن وعده هاي روحاني( ساماندهي اقتصاد در ١٠٠ روز، برداشتن حصر، رفع تحريمهاو ...)كه هيچكدام عملي نشد ، احتمال عدم شركت در انتخابات به شيوه اي بسيار گسترده وجود داشت، كه در اين حالت با عدم مشروعيتي فراگير مواجه ميشد كه ميتوانست از لحاظ داخلي و خارجي ، رژيم را با چالشي عظيم مواجه كند.
با توجه به سر كار امدن ترامپ در امريكا و رويكرد ضد ايراني او و نزديكيش به رقيب سنتي ايران ، يعني عربستان كه حتي بحث تشكيل ناتوي عربي بر عليه ايران در جريان است و همچنين ايزوله شدن ايران در منطقه و افقي تاريك در اينده روابط ايران با سوريه ، لبنان و حتي بخش بزرگي از عراق، روابط شكننده باتركيه و بسياري عوامل ديگر ميتواند سبب شود كه نظام ، بخواهد با يك رأي اكثريت دوره دوم روحاني را اغاز كند كه هم مردم داخل كشور را راضي كند و هم اينكه با توجه مقبوليت بيشتر روحاني نسبت به رئيسي ،در راه حل معضلات متطقه اي يا حداقل با چالشي كمتر گام بردارد.
يعني با ترساندن مردم از رئيسي يك اجماع بسيار بزرگ مردمي را براي حمايت از روحاني بسيج كند كه دراين حالت هم مردم ايران خود را پيروز ميدانند كه نگداشته اند رئيسي ( ظاهراً كانديد بيت رهبري)رأي بياورد و هم از تجربه ديپلماسي روحاني در تعامل با حكومتهاي منطقه و كابينه ترامپ ، خطرات را از ايران دور كند چون مايك فلين مشاور امنيت ملي ترامپ رسماً اعلام كرد، دوران مماشات امريكا با حكومت ايران گذشته است و ايران بايد بداند كه دوران اوباما به پايان رسيده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر