۱۳۹۳ فروردین ۲۴, یکشنبه

آخرین مستعمره ؛بحران کردستان ترکیه .انتشارات پژوهنده . چاپ ١٣٧٨.تهران



لُر وکرد ؛ یک روح در دو کالبد !
همانندی ها و همزبانی ها ,همرنگی ها ,به علاوه همسایگی ها و در یک کلام اشتراکات دو قوم کرد و لُر به اندازه ای عظیم و حیرت آور است که بسیار وقت ها دیگران از درک تفاوت و تشخیص این دو قوم , عاجز می مانند . ترک ها ,ارمنی ها ,آذری ها ,فارس ها ,عرب ها ,و کمی آنسوتر .تالش ها و تات ها ,هزاران سال است که با کردها همجوار هستند ,اما درآداب و سنن فرهنگی و اجتماعی ,باورها ,اسطوره ,تاریخ ,زبان ,لباس ,رقص ,و در یک کلام زندگی و مرگ ,هیچکدام همچون لُرها با کردها سهیم و شریک نبوده و نیستند .
بی گمان این همانندی و مشترکات ممکن نبوده است ,مگر آنکه باور داشته باشیم که این دو ملیت زاگرس نشین ,خویشاوند و از یک تبار اند .روزگاری بس دراز ,هردو در پهنه زاگرس با نام عیلام وکاسیت و ماد و زمانی تحت عنوان *اکراد * از سوی همسایگان خود شناسایی می شدند .لیکن در چند سده اخیر ,تغییر مذهب و روند رو به رشد شیعی و پارسی شدن در میان لُرها .سبب شده است که دوری و گسیختگی تعلقات تاریخی ,اجتماعی در بین دو قوم پدید اید .
اینک اما پس از نزدیک به هزار سال این افتراق , به استقلال و تمایز هویت قومی لُرها انجامیده است و نکوهیده آن است که خویشاوندان کرد ما,معترف به این استقلال و تمایز هویت قومی لُرباشند و نه آنکه همچون جریان قوم گرایانه پارسی /فارسی ,هویت لُر را انکار و لرها را و زبان لُری را زیر مجموعه خود بپندارند !؟
نگارنده که از سالیان پیش ,دغدغه ام پردازش به فرهنگ لُری بختیاری بوده ,کم و بیش به اشتراکات زبانی و فرهنگی کرد و لُر در مقالات خود ,اشاره داشته ام که البته کاری بوده است جنبی و از سر تفنن . لیکن در سالهای دوام جنگ هشت ساله ایران و عراق و حضور داوطلبانه ام در کسوت یک امداگر در شهر حلبچه شهید(سال ٦٦,٦٧) ,تجربه آن فاجعه عظیم انسانی و بی کرانگی و مظلومیت ملت کرد ,احساسم و افکارم را درجهت انعکاس آنچه می دیدم ,سوق داد .
از این میان ,پیگیری بحران و مسئله کردستان ترکیه و کردهای آن دیار را بر گزیدم که البته در راستای منافع مملکتم نیز بود .دفتر حاضر ,مجموعه ای از مقالات پراکنده این قلم است که به هم در پیوسته و تدوین شده است
شایان یاداوری است که من شاید نخستین کسی بودم که از پس فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ,تب و هیجان و ذوق و شوق دیدار حوزه های کهن فرهنگ فارسی مرا واداشت تا خط کریل (سرلیک ) روسی را بیاموزم و در آن سال های پرخطر ,رنج سفر هایی چند به جان بخرم و در بحبوحه جنگ خانگی (داخلی ) تاجیکستان ؛جهت آشنایی هموطنان فارس زبان ام ؛به برگران و نشر نمونه هایی از ادب و معماری و تاریخ معاصر فارسی زبانان تاجیک ؛در نشریات آن زمان ایران اقدام کنم اما در این میان چاپ این کتاب و پردازش به مساله کرد و کردستان ترکیه (و نه کردستان ایران که به نوعی در حوزه ای °مین گزاری° شده ؛ °ممنوعه° و خط قرمز عده ای بود ) آن هم به قلم یک لُربختیاری ,برعده ای سخت گران آمد و بر نتافتند و عرصه فعالیت و زندگی را بر من آنچنان سخت و تنگ گرفتند که به این سبب و سبب های دگر (که انشااله خواهم نوشت ) اسباب جلای وطن من فراهم شد !چرا که به این شعر شیخ اجل سعدی شیرازی تفأل زدم که فرمود :
به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار!
. که برّ و بحر فراخ است و آدمی بسیار!!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

‏‎خەڵاتی ئاڵتونی (دایكی ئاشتی) پێشکەش کرا بۆ دایە شەریفە.

‏‎ ‏‎ ١٠/١٢/٢٠١٩ لەشاری هەولێر لە ڕێوڕەسمێكدا كە لە هۆتێل هەولێری نێودەوڵەتی بەڕێوەچی ڕێكخراوی ئاشتی خێرخوازیی، خەڵاتی ئاڵتونی (دایكی ئاش...