مناطق چهارگانه کردستان در خاورمیانهای واقع شده اند که امروز بنیادگرایی در آن موج میزند. کردستان هم به مانند سایر مناطق خاورمیانه ملتهب است اما نه در تب بنیادگرایی دینی، بلکه برای خواستههای دمکراتیک، منطقی و موجه.
انگار در حالی که در این منطقه از جهان، ملتها و دولتها در آتش نزاع دینی میسوزند، میباید بزرگترین ملت بیدولت جهان، قلب تحولات دمکراتیک برای آنها باشد.
در دوران جنگ سرد دولتهایی که سرکوبگر کردها بودند، برای چندین دهه از چتر بالانس ابرقدرتها برای تداوم سرکوب خود استفاده میکردند. ترکیه و ایران (دوران پهلوی) به جبهه غرب پیوسته بودند و سوریه و عراق نیز متحد شوروی شده بودند. در چنین فضایی فریاد حقطلبی کردها حتی در دوران حقوق بشر جیمی کارتر هم به جایی نمیرسید.
پس از پایان این بالانس قدرت اینبار ظهور حکومتهای دینی و نزاع بین شیعه و سنی مانع پیش روی کردها شده بود که آنها البته هیچگاه تسلیم این فضای غالب نشدند.
"
هر چند در فجایعی نظیر فتوای خمینی در اوایل انقلاب ایران و عملیاتهای انفال و شیمیایی کردن حلبچه در عراق و همچنین انکار هویتشان در ترکیه و سوریه، تنها مانده بودند و حتی اخبار این رویدادها در رسانه های جهان انعکاسی نمی یافت.
اکنون شرایط برای آنها تغییر کرده، کردها در کردستان عراق دارای حکومتی خودمختار و فدرال هستند. در ترکیه مبارزات آنها دستاوردهای مهمی داشته و روند 'مذاکره و صلح' جای روند 'سرکوب و انکار' را گرفته است.
در سوریه دومین حکومت کردی در شرف تکوین است. در ایران اگرچه کردها دستاوردی فیزیکی و ملموس نداشته اند اما در نقطه عطفی تاریخی، دوران سربرآوردن جریانات جدید و پوست انداختن جریانات قدیمی به سر میبرند.
چند هفته پیش که تصاویر کشتار غیرنظامیان کرد توسط جبهه النصره در سوریه منتشر شد، هیاتی حقیقتیاب متشکل از نمایندگان کردهای مناطق چهارگانه کردستان برای بررسی این رویداد راهی سوریه شد که پیامی آشکار برای جامعه جهانی داشت: کردها دیگر در برابر جنایتهای دشمنانشان و سکوت جامعه جهانی کوتاه نخواهند آمد و از این پس، خود به یاری همدیگر خواهند شتافت.
در این نوشته سعی خواهد شد فراتر از این منظر کلی، نگاهی دقیقتر به هرکدام از مناطق کردستان انداخته شود و روند تحولات دمکراتیک آنها در تعارض با جریان غالب اسلامی در خاورمیانه بررسی شود.
کردستان عراق:
از هیجده استان عراق تنها سه استانی که توسط حکومت اقلیم کردستان اداره میشود از آرامش و امنیت برخوردار است. دو استان کرکوک و موصل نیز که کردها در اداره آنها نقش دارند، در مقایسه با سایر استانها در شرایط بهتری به سر میبرند.
این تفوق کردها در عراق تنها محدود به مساله امنیت نیست. فضای سیاسی هم در آنجا سالمتر است. در حالی که نزاع شیعه و سنی در مناطق عربنشین عراق بیداد میکند، در کردستان رقابتی سالم و مدنی بین گرایشات سیاسی در جریان است و احزاب اسلامی هم به صورت قانونی، فعالیت سیاسی دارند.
"
آنها در پارلمان کردستان بخشی از اپوزیسیون حکومت را تشکیل میدهند. در کنار آنها اپوزسیون سکولار نیز(جنبش گوران) به اهرم فشاری علیه دو حزب حاکم تبدیل شدهاست. آنها غیر از تریبون پارلمان، از رسانه های متعدد خود برای افشای فسادهای مالی و سیاسی استفاده میکنند و به تدریج حکومت را مجبور به اجرای 'حاکمیت قانون' میکنند.
کسانی که در پروسه بازسازی و توسعه اقتصادی کردستان از رانتهای حزبی برای منافع خود استفاده میکردند، دیگر به مانند سابق بیمحابا عمل نمیکنند و از فشار افکار عمومی و پیگیریهای قانونی هراس دارند.
چندی پیش که مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان در آستانه پایان دوره دوم ریاستش قرار گرفته بود، با موجی اعتراضی علیه تداوم حکومتش مواجه شد.
هرچند خلایی قانونی اجازه این تداوم را برای مدتی کوتاه به اومیدهد، اما شواهد نشان میدهد که کماکان نگران افکار عمومی است. این اتفاق ارزشمند در خاورمیانهای روی میدهد که تاریخش با سلطه دهها ساله رهبران و رئیسجمهوران عجین شده است.
حکومت کردستان و دولت مرکزی هر دو به یک نسبت از افزایش فروش و افزایش قیمت نفت سود بردهاند، اما تاثیرات این افزایش درآمدها در این دو منطقه قابل مقایسه نیست.
کردستان عراق رشد سریع اقتصادی را طی میکند و به بازاری برای نیروی کار کشورهای منطقه حتی کشورهای دور (بنگلادش و هند) تبدیل شده است و صنعت توریسم به عنوان نماد امنیت در حال شکلگیری است، اما در بغداد افزایش درآمدها بیشتر در قالب افزایش فساد مالی و فساد اداری خودنمایی میکند.
کردستان ترکیه:
از چند سال گذشته ترکیه به تدریج پایان هشتاد سال انکار و سرکوب کردها را شاهد بوده است. البته این تحول تنها حاصل تغییر اندیشه و نگاه حاکمان ترکیه نبوده، بلکه مستقیما به مبارزات کردها به رهبری پکک مرتبط است.
یک جریان سیاسی که سی سال پیش با فعالیت گروهی چند نفری شروع شد و اکنون به جنبشی اجتماعی تبدیل شده است. پکک توانست هویت انکارشده کردها را مجددا به آنها بازگرداند. در کنار مبارزه مسلحانه به مکتبی آموزشدهنده برای اعضا و هوادارنش تبدیل شود و در میزان جذب زنان، مقام نخست را در سطح جهان به دست آورد، آن هم در جامعهای کاملا سنتی، در خاورمیانهای مذهبزده.
"
حضور پرقدرت پکک مجالی برای رشد حزبالله کردستان نداد. آموزههای پکک نگاه مذهبی به زنان را به چالش کشید و حتی پوشش و حجاب زنان را از عرفی کاملا پذیرفته شده به انتخابی کاملا دلخواهانه تغییر داد.
دولت آنکارا زمانی مجبور به مذاکره با پکک شد که آن را بسیار فراتر از جنبشی مسلحانه دید. رهبران پکک موفق شده بودند طرف مقابل خود را با آمیختهای از مبارزه پارلمانی، مبارزه خیابانی، نافرمانی مدنی، مبارزه درون زندانها و همزمان مبارزه مسلحانه مواجه کنند.
پیام نوروزی اقای اوجلان هم توپ را کاملا در میدان حکومت قرار داد. اکنون افکار عمومی ترکیه و جامعه جهانی منتظرند که گامهای بعدی را دولت ترکیه چگونه برخواهد داشت.
تمام این تحولات دمکراتیک در شرایطی صورت میگیرد که این کشور در سالهای گذشته مسیری متفاوت و نادمکراتیک را آغاز کرده بود. اسلامگرایی و محدود کردن آزادیها همراه با جاهطلبیهای فرامرزی در راستای رهبریت جهان اسلام، مشخصه اصلی سیاست سالهای اخیر آنکارا بوده که با اقدامات دمکراتیک جنبش کردها به چالش کشیده شده است.
کردستان سوریه:
در تحولات دو سال گذشته، تفاوت بنیادی در جنبش کردها و جنبش عربهای سوریه را میتوان در جایگاه زنان در این دو جنبش یافت. در جبهه کردها، زنان، هم در جنگهای جبههای و چریکی، هم در اداره امنیت شهرها و همچنین در شوراها و شهرداریها، نقشی دوشادوش با مردها دارند. اما در جبهه عربها ردی از زنان جامعه را نمیتوان دید و حتی در مواردی از آنها به عنوان زنان موقت جنگجویان عرب استفاده میشود (جهادالنکاح).
در پی بحران سوریه کردها نه دل خوشی از حکومت اسد داشتند که سالها هویت آنها را انکار کرده بود و نه امیدی به اپوزیسیونی بسته بودند که حتی حاضر نبود نام کشور را از 'جمهوی عربی سوریه' به جمهوری سوریه تغییر دهد. نامی که آن به وضوح انکار بزرگترین اقلیت کشور دیده میشود.
آنها مستقلا راه خود را برگزیدند از سال ۲۰۰۵ یعنی شش سال پیش از آغاز بحران سوریه حزب اتحاد دمکراتیک تشکیلات خود را منسجم کرده بود و در اولین خلا قدرتی که پیش آمد، توانست اداره اکثر شهرهای کردنشین را به دست بگیرد.
در نبرد با شاخه القاعده در سوریه، 'جبهه النصره'، شاخه نظامی اتحاد دمکراتیک چنان قوی عمل کرد که حتی توانست اعتماد بخشی از عربهای منطقه را هم جذب کند و گروههایی از آنها را تحت فرماندهی خود علیه جبههالنصره بسیج کند.
"
اکنون دومین حکومت خودمختار کردی در حال شکلگیری است و تاکنون تهدیدها و دخالتهای ترکیه نیز نتوانسته مانع تشکیل آن شود. این تحول بزرگ هم برای کردها و هم برای سایر مردم منطقه دستاوردهای مهمی خواهد داشت.
در خارج از کردستان تشکیل چنین حکومتی عرصه را برای بنیادگراها تنگتر خواهد کرد و به پناهگاهی برای نیروهای دمکرات و غیردینی تبدیل خواهد شد.
در داخل کردستان هم دو پیامد مهم خواهد داشت: نخست بر قدرت و حوزه نفوذ پکک خواهد افزود و فشار را بر دولت ترکیه برای برداشتن گامهای جدیتر در راستای صلح بیشتر خواهد کرد. همچنین، حکومت کردستان عراق را از حالت یگانگی و بیرقیب بودن خارج خواهد کرد.
در طول سالهای گذشته بسیاری از موافقان و منتقدان حکومت اقلیم کردستان بر سر یک نکته متفق بودند که میباید مراعات شرایط ویژه نخستین حکومت کردی را بکنند و بر بسیاری از کاستیهای آن چشم بپوشند. البته حکومت نیز از این حالت دردانگی ونازپروی خود نهایت استفاده را میکرد و زیاد به فشار برای اصلاح و بهبود شرایط تن نمیداد.
تشکیل دومین حکومت کردی آنها را به رقابتی در ارایه چهرهای دمکراتیک از حکومتهایشان خواهد کشاند که هرچند این رقابت در کوتاه مدت نگرانی هایی را برای مردم کردستان ایجاد خواهد کرد، اما در نهایت به سود هر دو حکومت و به طریق اولی، به سود مردم هر دو کردستان عراق و سوریه خواهد بود.
کردستان ایران:
اگر حکومت جمهوری اسلامی ایران را اولین حکومت بنیادگرای اسلامی از نوع جمهوری آن بدانیم، کردستان ایران را میتوان اولین منطقهای نامید که علیه این سلطه شورید.
از همان اوایل انقلاب احزاب چپ و دمکرات در شرایطی فضای سیاسی را در کردستان دراختیار داشتند، که در تهران اسلامگرایی در اوج قدرت بود. همین تضاد بنیادی، تنها شش ماه پس از پیروزی انقلاب به جنگی خونین انجامید که با فتوای خمینی بعدی کاملا مذهبی به خود گرفت.
مردم کردستان سیاستهای کلان خمینی را نمیپذیرفتند، در رفراندوم جمهوری اسلامی آری/خیر شرکت نکردند، در اعتراض حذف یکی از کاندیداها در انتخابات ریاست جمهوری هم شرکت نکردند، در دو انتخاب دیگری هم که شرکت کرده بودند، کسانی چون دکتر قاسملو و غنی بلوریان را به عنوان نمایندگان خود برگزیده بودند.
طبعا این فضا برای رهبر انقلاب قابل تحمل نبود. با اطمینان میتوان گفت که هیچکس در کردستان تصویر خمینی را در ماه ندیده بود، حتی آنهایی که احترامی برای او قایل بودند( گروه احمد مفتیزاده) نگاهی کاملا زمینی و انسانی به او داشتند. این جدال بیش از سی سال است که ادامه دارد.
از یکسو در جبهه تهران پتانسیل مذهبی به مانند اوایل انقلاب نیست و رهبر جدید نتوانسته جایگاه خمینی را به دست بیاورد و پایههای مشروعیت نظام به مانند سابق محکم نیست.
"
از سوی دیگر در جبهه کردستان نیروهای دمکرات و چپ در پی سه دهه ناکامی و پرداخت هزینه، فرسوده و خسته شده اند. در فضایی پر از تنش و عصبیت به نزاع با هم پرداخته و انشعابهای متعددی در آنها اتفاق افتاده است.
بعضی از آنها استقلال سیاسی خود را هم از دست دادهاند و مجری سیاستهای احزاب کردستان عراق شده اند و از همه بدتر آنکه پتانسیل تحمل جریانات جدید را ندارند. اما حتی همین نزاعها و انکارها هم در فضایی سیاسی و متمدنانه صورت میگیرد.
کمکم فشارهایی از داخل برای پوست انداختن این احزاب شکل گرفته، از سوی گروههایی بر لزوم استقلال سیاسی تاکید شده و اخیرا شخصیتهای خوشنام و محبوب جنبش، با شهامت به نقد سیاست انکار ولزوم تنشزدایی پرداختهاند.
همچنین مردم کردستان ایران هم منتظر پایان منازعات آنها نماندهاند. در آخرین انتخابات ریاست جمهوری، هم پیام واضحی برای این احزاب فرستادند و هم بر نقش مهم خود برای دولت مرکزی تاکید کردند. آنها بر خلاف فراخوان این احزاب نه تنها در انتخابات شرکت کردند که حتی میتوان گفت حسن روحانی را مستقیما به ریاست جمهوری رساندند.
او که تنها اندکی بیش از پنجاهدرصد آرا را به دست آورد، بدون هفتاد درصدی که در کردستان کسب کرده بود، کارش به دور دوم کشیده میشد و معلوم نبود در جدال با قالیباف، سرنوشتش به کجا میکشید.
با این اوصاف اگر در آینده به هر نحوی، ایرانی دمکراتیک شکل بگیرد، بدون تردید مدیون مبارزات کردهایی خواهد بود که با پرداخت هزینههایی بسیار، از همان روز نخست در برابر حکومت دینی و نادمکراتیک ایستادند.
کردها در خاورمیانهای جنگزده، مذهبزده و تعصبزده، هم بیشترین هزینهها را متحمل شدهاند و هم در صف اول مبارزه با فضای غالب ایستادهاند. آنها که در سطح جهان لقب بزرگترین ملی بی دولت را گرفتهاند، انگار در رسالتی اعلامنشده، وظیفه رهایی ملتها و دولتها را نیز بر دوش گرفتهاند.