۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۴, یکشنبه

جمهوری اعدام اسلامی آنچه که نمی تواند هرگز و هرگز به چوبه دار بسپرد آینده است و آزادی



به من بگوئید از شرق تا غرب از بالا تا پایین این کشورها از قدیم تا حالا چوبه های دار چه چیز را در وجود ما کشتند؟ چقدر توانستند از فریاد انقلاب و آزادی ما کم کنند ؟ آیا چوبه های دار توانستند شاهو را هراسان کنند ؟ آیا موفق شدند دریاچه وان و اورمیه را به سکوت وادارند ؟ و آیا توانستند پیر مگرون را به زانو درآورند ؟ آنچه تا امروز چوبه های دار موفق به انجام آن شدند نتیجه ای معکوس داشته و کاروانمان طویل تر شده است .
از بامداد امروز بزرگترین خیابان سنه شد بنام فرزاد کمانگری ، از صبحگاه امروز وسیع ترین پارک مهاباد شد بنام شیرین علم هولی ، از پگاه امروز همه نوزادانی که به دنیا آمدند نام فرهاد وکیلی بر آنها گذاشته شد و از سپیده دم امروز مهدی اسلامیان شد دریاچه وان ، از شفق امروز علی حیدریان شد به طاق بستان کرماشان ، بفرمائید سنه را به چوبه دار بسپارید ! مهاباد را سر بزنید ! اصلا بفرمائید نگذارید کودکان ما از مادر زائیده شوند . بفرمائید جلوی بارش باران را بگیرید و مگذارید گیاهان برویند و نزارید مزرعه زندگی کند ، اما من دیگر از امروز عاشق چشمان شیرین علم هولی ام ، از امروز هر چه شعر دارم گل ترانه ای برای قد و بالای شیرین علم هولی خواهد بود ، از همین حالا من تاری از گیسوانم اویم ، از همین حالا من ناخن انگشت اویم ، از این به بعد من جفت کفشهایی هستم که شیرین علم هولی برای آخرین بار به پایش کرد و به پای چوبه دار رفت ، از این پس من دستبند بجای مانده از دست شیرین علم هولی ام ، جمهوری اعدام اسلامی چه چیز را اعدام نکرد ؟ از خواب تا شعر از شعر تا زن از زن تا نان و آب و گل و چشمه ..
شعری از زنده یاد شیرکو بیکس
تقدیم به شهدای سحرگاه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ در زندان اوین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

‏‎خەڵاتی ئاڵتونی (دایكی ئاشتی) پێشکەش کرا بۆ دایە شەریفە.

‏‎ ‏‎ ١٠/١٢/٢٠١٩ لەشاری هەولێر لە ڕێوڕەسمێكدا كە لە هۆتێل هەولێری نێودەوڵەتی بەڕێوەچی ڕێكخراوی ئاشتی خێرخوازیی، خەڵاتی ئاڵتونی (دایكی ئاش...