۱۳۹۲ شهریور ۱۰, یکشنبه

هويت ملي كُرد در شرق كُردستان


كشور ايران در شكل‌گيري هويت كُردي داراي سهم مهمي مي‌باشد. قرابت زباني و فرهنگيِ بين كُردها و فارس‌ها داراي جايگاه مهمي در اين شكل‌گيري مي‌باشد. نام «ايران» از اصطلاح آريايي سرچشمه مي‌گيرد كه ريشه‌ي آن به جامعه‌ي نئوليتيك[يا نوسنگي] بازمي‌گردد؛ و به معناي «سرزمين اجتماعات آريايي» است. اجتماعات آريايي نيز اجتماعات كلاني و قبيله‌ايِ برزگر و چوپاني هستند كه انقلاب نئوليتيك را تحقق بخشيده‌اند. از ميان اينان، پروتو كُردها از اولين گروه‌هاي پيشاهنگي هستند كه از نظر فرهنگي در صحنه‌ي تاريخ ظاهر شده‌اند. اصطلاح آريايي در اصل جهت تعريف اين گروه‌ها به‌كار مي‌رود. يك معناي كلمه‌ي اَرد= خاك، در معنايي ديگر آر= آتش ، كه هر دو معنا نيز يك واقعيت را بيان مي‌نمايد. در بنيان اصطلاح «ايران»، قداست «اَرد» و «آر» نهفته مي‌باشد؛ زيرا در دامنه‌ي كوه‌هاي زاگرس، آتش در فصل زمستان و كشاورزي در فصل تابستان از عناصر بنيادين حيات مي‌باشند. هم تمدن سومر و هم تمدن ايران محصول فرهنگ اجتماعي موجود در دامنه‌هاي زاگرس هستند؛ همان فرهنگ اجتماعي‌اي كه آتش، كشاورزي و دامداري مضمون آن را تشكيل مي‌دهند. مي‌توان اين واقعيت را در تشكل‌هايي مشاهده نمود كه در طول تاريخ، از زمان سومرـ گوتي‌ها تا ماد‌ـ پارس‌ها و از ساساني‌ها تا به ايران امروزين آمده‌اند. اولين هويت قومي نيز به رهبري كاهنان زرتشتي، در دوران كنفدراسيون مادها گامي حمله‌آسا برداشته و با اين هويت به يك مرحله‌ي چشمگير رسيده‌اند. از نظر هويت كُردي، مادها عنوان «اولين اجداد قوم كُرد» را دارا هستند كه در تاريخ نوشتاري درباره‌‌ي آن‌ها آگاهي وجود دارد. هويت پارسي نيز موجوديت خويش را اساساً وامدار مادهاست. در تاريخ هردوت، مادها به‌عنوان مترقي‌ترين قوم آن دوران تعريف مي‌شوند؛ پارس‌ها و يوناني‌هاي آن دوران در حكم شاگرداني هستند كه از مادها فرهنگ مي‌آموزند. مادها در سير پيشرفت نظام تمدن مركزي، حداقل به اندازه‌ي سومريان ايفاي نقش نموده‌اند. اين فرهنگ ماد است كه شكل‌گيري تمدن‌هاي پارس، اژه، هلن و روم را ميسر گردانده و بنيان و شالوده‌ي آن را تدارك ديده است.
همان ميراث تاريخي، در زمينه‌ي شكل‌گيري فرهنگ اسلامي طي قرون وسطي نيز نقش مهمي را ايفا مي‌نمايد. بخش بزرگي از قرآن از آموزه‌هاي زرتشت گردآوري شده است. هم بخش مهمي از مقوله‌هاي اعتقادي و هم بخش مهمي از مقوله‌هاي اخلاقي، سرچشمه‌‌ي خود را از اين سنت مي‌گيرند. آيين «ايزدي» بخش كوچكي از اين سنت است كه هنوز هم به حيات خويش ادامه مي‌دهد. سهم اين ميراث در سنت‌ كُردهاي سوران، لُر و علوي نيز مصداق دارد.
ايران شيعي از نظر دسته‌بندي، بر مبناي هم‌پيمانيِ موجوديت‌هاي قوميِ تركمن، فارس و كُرد در برابر اسلام قدرت‌گراي سني برساخته شده است. «شيخ صفي‌الدين اردبيلي» كه يك كُرد صاحب خانقاه است، بنيان مذهبي صفويان ـ‌كه اولين خاندان شيعي است‌ـ را تدارك ديده است . خاندان‌هاي اكثراً تركمنِ شيعي كه با خاندان سني ترك عثماني مخالف بودند نيز با گذشت زمان و طي يك روند به بيماري قدرت آلوده گشته‌اند. از يك كنفدراسيون سياسي كه كفه‌ي سنت‌هاي دموكراتيك آن سنگين‌تر است، به يك نظام دولتي كه كفه‌ي بروكراتيكِ مركزي آن سنگين‌تر است متحول گشته‌اند. تشيع نيز به بخشي از ايدئولوژي رسمي قدرت تبديل شده است. هرچند در بخش مهمي از اسلام شيعي سنت‌هاي قدرت‌ستيز تا روزگار ما باقي مانده‌اند، اما اسلام شيعي نيز همانند اسلام سني داراي خصلتي قدرت‌گرا و دولت‌گراست. به‌شكلي جالب توجه، بخش مهمي از كُردهاي ايران از طريق نوعي سنت منعطف و غيرقاطعانه‌ي اسلام سني، «مخالفت دموكراتيك و به تبع آن واقعيت دموكراتيك» را در برابر قدرت‌هاي شيعي نمايندگي مي‌نمايند. هويت كُردي معاصر ايران، از اوايل سده‌ي 19 تلاش به خرج داده تا خود را در مقابل قدرت‌هاي شيعي شاكله‌بندي نمايد. شورش «سمكو» به سال 1920 و آزمون جمهوري كُردستان در مهاباد به سال 1946 نيز بيانگر همين واقعيت مي‌باشد. اين واقعيت و سنت مقاومت‌طلبي، در نهايت با ايستار خود در مقابل جمهوري اسلامي ايران به رهبري خميني(قدرت مستبد ايراني)، بار ديگر خويشتن را اثبات نمود. فرهنگ‌هاي قدرت‌گراي اسلامي، خواه به‌شكل تسنن و خواه به‌شكل تشيع، همانند لباس‌هايي ناپاك و نابرازنده‌اند كه به‌ زور بر تن كُردها پوشانده‌اند. كُردها به محض يافتن فرصت آزادي، اين لباس‌هاي ناپاك را درآورده و با لباس‌هاي فرهنگيِ حقيقي خويش، خود را مي‌آرايند.
پيمان‌نامه‌ي «قصر شيرين» كه به سال 1639 ميان صفوي‌ها و عثماني‌ها منعقد گرديد، در جداسازي كُردهاي ايران از تماميت كُردستان و كُردها سهم مهمي داشت. اين معاهده به معناي جداگرديدن كُردهاي ساكن زاگرس از تماميت كُردها مي‌باشد. كُردهاي ايران در حكم سلول بنيادين هويت كُردي بودند. نمايندگان اصلي سنت زرتشتي بودند. موقعيت اسلامي آنان در برابر قدرت‌هاي شيعي، دموكراتيك‌تر است. مبارزه‌اي شبيه مبارزه‌ي آزادي‌خواهانه‌ي دموكراتيكي كه كُردهاي علوي شمال كُردستان در برابر سنت قدرت‌گرايانه‌ي سني انجام مي‌دهند را اساساً كُردهاي سني شرق كُردستان در برابر قدرت شيعي صورت مي‌دهند. اين وضعيت با منابع ايدئولوژيك‌ـ فرهنگيِ قدرت در ارتباط مي‌باشد. فرهنگ حاكم موجود در واقعيت كُردهاي ايران، بيشتر از اينكه ديني و مذهبي باشد، كيفيتي اتنيكي و قومي را داراست. در حاليكه خصوصيات قوميِ فارس‌ها و آذري‌ها در ميان فرهنگ شيعه هرچه بيشتر تضعيف شده است، كُردها به سبب مخالفت با فرهنگ رسمي شيعه، شاخصه‌ها و خصوصيات قومي خويش را حفظ نموده‌اند. در عوض اين، خصوصيات و شاخصه‌هاي قومي كُردهاي شيعه و به‌ويژه لُرها(يكي از كهن‌ترين شاخه‌هاي فرهنگي كُردها) دچار تضعيف شده و در ميان فرهنگ شيعه آسيميله گشته‌اند. همچنين كُردهاي خراسان كه داراي جمعيت قابل توجهي هستند، كُرمانج و شيعه مذهب مي‌باشند؛ هرچند تلاش‌هاي متمركزي در جهت آسيميله‌نمودن و بي‌تأثيرگردانيدن آن‌ها از نظر سياسي صورت گرفته، اما آن‌ها همچنان بر حفظ فرهنگ و هويت خويش اصرار مي‌ورزند. مقاومت‌هايي كه از سال 1806 به رهبري بابان‌هاي سوران آغاز شده و تا روزگار ما ادامه يافته‌اند، تأثير مهمي در شكل‌گيري هويت معاصر كُردي در شرق كُردستان داشته‌اند. شورش‌هايي كه از اوايل سده‌ي 19 آغاز شده‌اند، تأثيري عمومي برجاي گذاشته‌اند. تحركات مبتني بر تقويت قدرت مركزي كه در راستاي پاكسازي اتوريته‌ي بيگ‌نشين‌ها و عشيره‌هاي كُرد صورت گرفته‌اند، هرچند قدرت‌هاي سنتي مزدور كُرد را پاكسازي كرده‌اند، اما قادر به تأثيرگذاري نامطلوب چنداني در فرهنگ اجتماعي كُردها نگشته‌اند. به‌نوعي، هويت كُردي قدرت‌گرا پاكسازي گشته و هويت اجتماعي كُردي نيز به مرحله‌ي نويني رسيده است . شورش‌ها بيشتر با هدف كسب دوباره‌ي قدرتِ ازدست‌رفته صورت گرفته‌اند. هدف‌شان اين نبوده كه موجوديت ملي تمامي كُردها را حفظ كنند و آن را توسعه بخشند. بايد اين ويژگي اتونومي‌‌هاي آريستوكراتيك[يا خودگرداني‌هاي اَشرافي] را بسيار نيك درك كرد و تفاوت‌شان را از جنبش‌هايي كه براي حفظ موجوديت و توسعه‌ي آزادي مبارزه مي‌كنند، به‌خوبي متمايز ساخت.
جنگ‌ و درگيري‌هايي كه در راستاي اتونومي‌هاي نادموكراتيك صورت گرفته‌اند، به اقتضاي ساختار طبقاتي پيشاهنگانشان، اكثراً به شكست انجاميده و اين نيز به‌طور كلي تخريبات عميقي را بر موجوديت ملي و آزادي كُردها وارد آورده است. هر شكست منجر به يك قتل‌عام شده، هر قتل‌عام نيز نسل‌كشي فرهنگي را گامي ديگر به جلو برده است. جنبش‌هايي كه به پيشاهنگي «شيخ عبيدالله نهري» در سال 1878، «سمكو» در سال 1920 و «قاضي محمد» در سال 1945 در شرق كُردستان صورت گرفتند نيز منجر به نتايج مشابهي گشتند. شكست و سركوبي هرچه بيشتر، موجوديت ملي و آزادي را هرچه ضعيف‌تر نموده و موجب درافتادنش به وضعيت نوميدانه‌اي گشته است. آزمون جمهوري كُردي مهاباد كه قاضي محمد رهبري آن را برعهده داشت، هرچند از كيفيت مدرن خلق‌گرايانه‌اي برخوردار بود، نتوانست از عاقبتي مشابه ساير شورش‌ها رهايي يابد. پيمان «سعدآباد» كه ميان فاشيسم سفيد ترك و فاشيسم رضا شاه پهلوي در سال 1937 بسته شد، در اصل شكل معاصر معاهده‌ي «قصر شيرين» بود و در راستاي تعميق تجزيه‌ي كُردها و پاكسازي مشترك جنبش آزادي‌خواه آنان هدفمند بود. امروزه نيز بين قدرت فاشيستي سبز در تركيه و قدرت اسلامي فاشيستي در ايران، معاهدات پنهان پر شماري عليه جنبش مبارزاتيِ «حفظ موجوديت ملي كُردستان و تحقق آزادي آن» به‌صورت پنهاني امضا گشته و اجرايي مي‌شوند.
مانيفست تمدن دموكراتيك‌‌ـ عبدالله اوجالان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

‏‎خەڵاتی ئاڵتونی (دایكی ئاشتی) پێشکەش کرا بۆ دایە شەریفە.

‏‎ ‏‎ ١٠/١٢/٢٠١٩ لەشاری هەولێر لە ڕێوڕەسمێكدا كە لە هۆتێل هەولێری نێودەوڵەتی بەڕێوەچی ڕێكخراوی ئاشتی خێرخوازیی، خەڵاتی ئاڵتونی (دایكی ئاش...