با سلام و خسته نباشید به دوستان گرامی ام
متن زیر گزارشی است از وضعیت داستان نویس و طنز پرداز « مهدی علیزاده فخرآبادی» که هم اکنون در زندان وکیل آباد مشهد به سر می برد.
در راستای کمک به زندانیانی که به دلایل متفاوتی تاکنون از مشکلات و وضعیت دقیق و جزیی انها اخبار زیادی منتشر نشده است، از شما خواستارم در جهت انتشار این گزارش مرا یاری رسانید، تا ضمن اطلاع همگانی از شرایط به وقوع پیوسته، نقض حقوق بشر ونبود ازادی بیان در ایران، مانع از فراموش شدن نام و ظلم وارد شده بر این قبیل زندانیان در زندانهای جمهوری اسلامی
او نیز مانند وحید اصغری و سعید ملک پور، از دستگیر شدگان پروژه گرداب است.
( پروژه گرداب: ارگان اینترنتی مرکز بررسی جرایم سازمان یافته سپاه پاسداران است، و به عنوان "يكي از مراكز وابسته به فرماندهي پدافند سايبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامي" به صورت شبانهروزی اقدام به شناسایی فعالیتهای مخرب و ضدامنیتی میکند، از ابتدای فعالیت خود در سال 1387 با راه اندازی پروژه ای با نام "مضلین" زمینه دستگیری ده ها نفر از فعالان سایت های اینترنتی با محتوای ضد دینی، را فراهم آورده و در این راستا متمرکز شده است. )
وی در زمان دانشجویی در رشته مدیریت بازرگانی در دانشگاه نیشابور برای اولین مرتبه دستگیروبعد از 3 روز بازجویی به قید وثیقه ازاد و پس از چند سال تبرئه میشود، تنها بعد از چند ماه از اتمام این پرونده در تابستان سال 87 به جرم وبلاگ نویسی و مدیریت چند سایت از قبیل «شازده کوچولو» و «سرخ وسفید» و همکاری با رسانه های اینترنتی متعدد و انتشار داستانها ومقالات خود در فضای مجازی دوباره دستگیرشد.
ابتدا بدلیل شباهت، برادردوقلوی او را بازداشت می کنند و در زیر شدیدترین شکنجه ها، او وادار به اعترافاتی دروغین مبنی بر اینکه مدیر سایت «شازده کوچولو» است، میشود و بازجویان بعد ازاینکه متوجه شدند که ایشان هیچ اطلاعات درستی ندارد و به اشتباه دستگیر شد، بعد از 30 روز بازداشت درانفرادی اوین(12 الف) به قید وثیقه آزاد می گردد، ولی همچنان پرونده وی باز است.
پس از 10 روز از بازداشت برادر، او را نیز احضار می کنند، و 121 روزانفرادی وی در زندان اوین بند ( 2الف) آغاز میشود. در این دوران با توجه به اینکه او بیمار بوده (از ناحیه پا دچار معلولیت مادر زادی) توسط شوکر، سیم، کابل، باتوم و فشارهای فراوان روحی و روانی مورد شکنجه وبازجویی قرار می گیرد، که در این شرایط وادار به اعتراف می شود، بطوریکه بارها تنها آنچه را که بازجویان به او دیکته می کردند را در برگه های بازجویی می نوشت و در نهایت مجبوربه اعتراف تلویزیونی شده است.
مهدی علیزاده فخرآبادی متولد 28/5/1360 در مشهد، بعد از 121 روز انفرادی و گرفتن اعترافات لازم به قید وثیقه 350 میلیونی آزاد شد و باید هر 2 یا3 ماه یک مرتبه به شهر تهران خود را معرفی نماید، وهربارنیز تحت بازجویی قرارگرفته، وحتی یکبارجلوی پدرش اورا به اتاقی بردند و مورد ضرب وشتم قرار دادند.
درآخرین احضار او به تاریخ 20 فروردین 1390، و درست در روز بعد مراسم ازدواج و درادامه جشن، بار دیگر دستگیرو با کت وشلوار دامادی به زندان اوین بند 350 منتقل میشود.
بعد از دستگیری بازجویان برای بازرسی به خانه او ریختند وهمسرش را مورد اهانت قرار دادند، ضمن اینکه وسایل و لوازم او» را نیز به تاراج بردند. پیرو اقداماتی که همسر وی برای آزادی «مهدی علیزاده فخرآبادی» انجام می داد، بارها مورد اذیت و آزار روانی و توهین قرار گرفت، و در این راستا دادستان پرونده آقای «طرزی» طی نامه ای از او خواست که از مهدی طلاق بگیرد، و بالاخره اینکه آنها مجبور به طلاق شدند. توجیه دادستان این بود که چون «مهدی» معاند هست،شرعن جایز نیست که متاهل باشد.
«مهدی علیزاده فخرآبادی» در زمان حضور در بند 350 زندان اوین،عضو شورای فرهنگی وشورای شعروادب بود وفعالیتهای سیاسی وفرهنگی متعددی داشته ودر کنارآن به نگارش کتابهای خود پرداخته بطوریکه زمان دستگیری حدود 200 داستان و مقاله از او وجود دارد. درحال حاضر 19 کتاب نوشته وعمده کتابهای این زندانی بامضمون داستانهای طنز هستند.
زندانی نامبرده درتاریخ 21 آبان 1390، به شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست «قاضی صلواتی» احضار و در دادگاهی فرمایشی وچند دقیقه ای بدون اینکه فرصت دفاع ازخود را داشته باشد محکوم به اعدام، به همراه 5 سال زندان شد.( درهمان روز سرباز شعبه اعزام زندان او را در حضور پدرومادر وبرادرش ضرب وشتم قرار می دهد). پدر وی که با دستگیری مهدی سکته کرده بود با دریافت این حکم پسرش، وضعیت جسمیش وخیم و 70 درصد بینایی خود را از دست میدهد و مادرش نیز برای چندمین مرتبه راهی بیمارستان میشود.
در نهایت خانواده وی به حکم «قاضی صلواتی» اعتراض، و اطاله دادرسی دادند، که دیوان عالی کشورحکم را شکست وقرار شد پرونده وی در شهرمحل سکونتش (مشهد) مورد رسیدگی مجدد قرار گیرد.
بعد از یکسال و نیم حضور او در زندان اوین، در 3 مهر 1391 به زندان وکیل آباد مشهد منتقل میشود و به دستور حفاظت زندان به بند5 بخش 102 که بند اشرار است، حبس شد.
پس از یکسال حبس در زندان وکیل آباد مشهد در تیرماه 1392 در شعبه 3دادگاه انقلاب مشهد به ریاست «قاضی سلطانی» به او اتهام:
- بند الف ماده 3وماده 10قانون اتهامات انتشار آثارسمعی وبصری به عنوان عامل اصلی= 3سال حبس، به علاوه ضبط تجهیزات و 100 میلیون ریال جزای نقدی و محرومیت اجتماعی به مدت 7 سال
2- ماده 500 قانون مجازات اسلامی تبلیغ علیه نظام = 1سال حبس تعزیری
3- ماده 513 قانون مجازات اسلامی توهین به مقدسات= 5 سال حبس تعزیری
4- برای تکمیل 2 سال تبعید به نیک شهر سیستان وبلوچستان بر طبق ماده 19 مجازات اسلامی مصوب 1370
ودر کل از افساد فی الارض تبرئه وبه 9 سال حبس و2 سال تبعید و 7 سال محرومیت اجتماعی و 10 میلیون تومان جریمه محکوم میشود.
درکیفرخواست غلوآمیزی که برای وی تدوین شده بود اظهار گردید که حتی «سلمان رشدی» هم با داستانهای خودش دراین حد اقدامات ویژه انجام نداد.
محتوای داستانهای وی را غیراخلاقی وتوهین آمیز(توهین به مقدسات،رهبری، مسئولین نظام،حجاب، نمازجمعه، امربه معروف ونهی ازمنکر،فرشته های الهی وانبیا عظام و...) دانستند وحتی بعضی داستانهایی که در حقیقت متعلق به او نبود را به وی نسبت دادند و این حکم به دلیل انتشاراین داستان ها ونگارش شخصی به وی تعلق گرفت.
او درزیر شکنجه های شدید از ناحیه گوش آسیب جدی دیده، واز ناحیه پا که از پیش معلول بود دارای مشکلات بیشتری شده و با چنین وضعیتی درتمام دوران از رسیدگی پزشکی محروم بوده است.
با توجه به خبرهای رسیده بعد از نامه ای که او خطاب به «احمدشهید» در سال گذشته نوشت که در فضای مجازی نیز منتشر شد، مورد ضرب و شتم و بازجویی قرار گرفت و گوش او دوباره چرک کند، در ضمن یکماه را بصورت تنبیهی در اتاق اشرار گذراند و سپس با کمک و وساطت هم بندیان خود به بند مشاوره 3 منتقل شد و هم اکنون در آنجا به سر می برد.
با تشکر
فاضل صادقی
15 جولای 2014
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر