۱۳۹۲ اسفند ۸, پنجشنبه

کتک خوردن جلاد از جوان محکوم به اعدام در صحنه اعدام علنی در کرج


اينجا نکته محوري فيلم، به پايين پرتاب کردن مزدوران، اعتراض علني به اين جنايت و مقاومت محکوم به اعدام و جنگ و نبرد او با انسان کش ها در آخرين لحظات زندگيش است. وقتي يک مزدور را با لگد به پايين پرتاب ميکند، و مردم سوت ميزنند و تشويق اش ميکنند، يک واقعه مهم در ايران و در کرج اتفاق مي افتد. اين بار محکومين به اعدام خود در بدترين شرايط از خودشان دفاع ميکنند. او فقط ميخواست از مادرش خداحافظي کند و جلادان اسلامي به او اين اجازه را نميدادند. اين ويدئو سند شکست کامل يک حکومت ، يک نظام و يک مذهب مبنتي بر جنايت است. هيچکس نميداند چرا امروز او را اعدام کردند، حتي خبرنگارشان نميداند چرا او را اعدام کرده اند و در پايان اين ويدئو از سوي جوانان مورد مواخذه قرار ميگيرد
بعد از قتل اين جوان. مزدوران فرياد الله اکبر سر ميدهند و تعدادي اينرا تکرار ميکنند. اما اين ويدئو در تاريخ مبارزه عليه اعدام بعنوان يکي از دراماتيک ترين صحنه ها و در عين حال نمونه اي از اعتراض علني محکومين به اعدام در پاي چوبه دار ثبت خواهد شد.
اعدامي با پايش صندلي را پرت ميکند.، او ميخواهد براي آخرين بار مادرش را ببيند، در يک لحظه با پايش مزدوران را کتک ميزند و لحظاتي صحنه را در دست دارد. مردم از پائين او را تشويق ميکنند و چند ثانيه کنترل از دست مزدوران خارج ميشود. سپس با مشت ولگد وحشيانه به جان فرد محکوم به اعدام مي افتند و سپس اعدامش ميکنند. اگر چنين نميکردند، کنترل از دستشان کاملا خارج ميشد.
اينرا براي همه رسانه هاي بين المللي بفرستيد و بگوييد در ايران مشتي جانور اسلامي حکومت ميکنند که از ترس مردم چنين ميکشند و حتي در مقابل چشم مردم محکوم به اعدام را زير مشت و لگد ميگيرند. اين جنگ و نبردي مهم بين مردم ايران و حکومت جباران اسلامي است.
https://www.balatarin.com/permlink/2014/2/26/3512966

تلاش دلالان رژیم برای "عادی" جلوه دادن زندگی در ایران و سازگاری ایرانیان با زندگی در نظام آخوندی


حسن داعی، ۲۷ فوریه ۲۰۱۴
در همان روزی که دژخیمان حکومتی ده نفر را شهرهای مختلف ایران به دار کشیدند و ویدئوهای این جنایت، گوشه ای از جهنم آخوندی را در معرض دید جهانیان قرار داد، (با اعدام یک نفر در مشهد و هفت نفر در استان البرز، روز گذشته، چهارشنبه هفتم اسفندماه هشت نفر در ایران اعدام شده‌اند.) هومن مجد، دلال رژیم در آمریکا ( و از بستگان محمد خاتمی) ، در پر بیننده ترین برنامه تلویزیونی، کتاب جدیدش را معرفی میکرد. کتابی که از تجربه دلپذیر یک سال زندگی خانوادگی در ایران که تفاوت چندانی با آمریکا ندارد سخن میگوید
----------------------------------------
طی دو روز اخیر، ویدئوی دهشتناک اعدام چندین نفر که توسط دژخیمان حکومتی در ایران به دار کشیده شده اند روی صفحات فیس بوک و یوتیوپ قرار گرفته اند. کتک زدن محکوم قبل از اعدام و این میزان از جنایت و وحشیگری در ملاء عام، بی سابقه و باور نکردنی است.
از آغاز ریاست جمهوری روحانی که عبای اعتدال بر تن کرده است، میزان سرکوب و اعدام در کشور بطور بی سابقه ای افزایش یافته، فقر و فلاکت بیشتر شده و حتی هوای لازم برای تنفس نیز کمیاب تر شده است. به موازات آن، فعالیت دلالان مماشات در خارج نیز چند برابر شده است تا این جهنم آخوندی را رنگ و لعاب داده و زندگی برای ایرانیان را معمولی و دلپذیر جلوه دهند. ایرانیانی که با نظام آشتی کرده اند و به حسن روحانی و آینده ای بهتر در این نظام امید بسته اند.

جک استراء، در بازگشت از ایران در مقاله ای نوشته است که با آمدن روحانی، هوای سیاسی و اجتماعی در ایران سبک و قابل تنفس شده است. وی در مقاله خود، تهران را به مادرید و آتن تشبیه کرده است. صفحات فیس بوک و رسانه های وابسته به شبکه مماشات، مملو از گزارش و خبر در باره مد های جدید لباس در ایران، اسکی در دیزین و هجوم گردشگران آمریکائی برای بازدید از ایران است.

در همین راستا، هومن مجد، مترجم سابق احمدی نژاد و دلال کنونی رژیم در برنامه پر بیننده دیلی شو ظاهر شد تا از آخرین کتاب خود و از تجربه یک سال زندگی بهمراه خانواده در ایران سخن بگوید. وی که ساکن نیویورک است همسر آمریکائی و کودکش را در سال ۲۰۱۱ به ایران برده و کتابی هم در این زمینه نوشته تا به همگان اعلام کند که زندگی در ایران حتی برای آمریکائیان، آرام، دلپذیر و بدون خطر است.
تلاش دلالان رژیم برای "عادی" جلوه دادن زندگی در ایران و سازگاری ایرانیان با زندگی در نظام آخوندی امر تازه ای نیست و از سالها قبل به یکی از مسئولیت های اصلی این جماعت تبدیل شده است اما با ظهور حسن روحانی، این کارزار دروغ و فریب ابعاد جدیدی گرفته است تا بی مایگی آخوند بنفش را بپوشاند و نفرت ایرانیان از رژیم و بی ثباتی جمهوری اسلامی را کمرنگ تر کند.

“فرار یک زندانی سیاسی از زندان دیزل‌آباد کرمانشاه”


یک زندانی سیاسی کُرد به همراه شماری از زندانیان محبوس در دیزل‌آباد کرمانشاه از این زندان فرار کردند.


به گزارش کُردپا، در زمان انتقال شماری از فعالان سیاسی از زندان دیزل‌آباد به دادگاه انقلاب شهر کرمانشاه، چند زندانی از دست مأموران فرار کردند.
هویت یکی از این زندانیان، “م.ع.ر” زندانی سیاسی کُرد ساکن شهر جوانرود اعلام شده است.
شمار زندانیان فراری زندان دیزل‌آباد کرمانشاه نامعلوم است.

۱۳۹۲ اسفند ۶, سه‌شنبه

جایزه "بهترین عملکرد حقوقی" برای دو دادستان پرونده میکونوس


برای نخستین بار جایزه "بهترین عملکرد حقوقی" از سوی کانون وکلای آمریکا در نیویورک به دو دادستان آلمانی اهدا می‌شود. دو دادستان آلمانی در رابطه با رسیدگی به پرونده "ترور در رستوران میکونوس" این جایزه را دریافت می‌کنند.
جایزه "بهترین عملکرد حقوقی" کانون وکلای آمریکا به دو دادستان آلمانی تعلق می‌گیرد. این دو دادستان برونو یوست "Bruno Jost" و الکساندر فون اشتال "Alexander von Stahl" نام دارند که رسیدگی به پرونده میکونوس را برعهده داشتند.
رویا حکاکیان، نویسنده کتاب «قاتلان قصر فیروزه»، فردی است که عامل اصلی برگزاری این برنامه و تقدیر از این دو دادستان آلمانی بوده است.
نویسنده کتاب «قاتلان قصر فیروزه » اکتبر سال گذشته جایزه ادبی انجمن نویسندگان آمریکایی آسیایی‌تبار را از آن خود کرد. کتابی که نوشتن آن حدود چهار سال طول کشید و پس از انتشار مورد استقبال منتقدین ادبی در آمریکا قرار گرفت. «قاتلان قصر فیروزه » جزو یکی از صد کتاب منتخب نیویورک و بهترین کتاب سال کمپانی خبری رویترز بود.
رویا حکاکیان چند ماه پیش میهمان سالانه کانون وکلای آمریکا در ایالت هاوائی بود و برای جمع بزرگی از قضات و وکلای آمریکایی در مورد کتابش سخنرانی کرد.
قضات آمریکایی با شنیدن تلاش‌های این دو دادستان آلمانی تصمیم گرفتند با وجود این‌که حدود بیست سال از صدور حکم برای این پرونده گذشته است، در مراسمی به خاطر تلاش‌های این دو تن از آن‌ها قدردانی کنند.
رویا حکاکیان در این رابطه به دویچه‌وله می‌گوید: «در همان جلسه به قضات آمریکایی گفتم که هرگز تقدیری از این دو دادستان برای فداکاریشان در پیشبرد این پرونده صورت نگرفت. در همان جلسه من پیشنهاد قدردانی از این دو دادستان را مطرح کردم اما مسئولان کانون وکلای آمریکا گفتند که تا به حال در مورد هیچ فردی این قدردانی انجام نشده است، اما در همان جلسه از آن‌جا که عده بسیاری از نحوه پیگیری پرونده از سوی این دو دادستان آلمانی ابراز خشنودی کرده بودند، قرار شد تصمیم‌شان را برای تجلیل از این دو دادستان به زودی اعلام کنند. پس از آن جلسه برای نخستین بار در عمر صد ساله کانون وکلای آمریکا ایده اهدای این جایزه شکل گرفت.»

کاظم دارابی (راست) در کنار دو تروریست لبنانی. دارابی پس از ۲۰ سال زندان آزاد و راهی ایران شد و از سوی مسئولان جمهوری اسلامی مورد تقدیر قرار گرفت

ترور، محاکمه و صدور حکم
۲۲ سال پیش (سپتامبر ۱۹۹۲) سه‌تن از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران و مترجم آن‌ها به‌طرز فجیعی در رستوران میکونوس برلین ترور شدند. پلیس آلمان مدتی کوتاه پس از این ترور از طریق ماموران سرویس اطلاعاتی بریتانیا از مخفیگاه دو فردی که عاملان اصلی ترور بودند، باخبر شد و آن‌ها را دستگیر کرد.
این دو نفر "عباس رایل" و "یوسف امین"، شهروندان لبنان بودند که در خانه‌ احمد، برادر یکی از آن‌ها در ایالت نوردراین وستفالن مخفی شده بودند. یوسف امین اندکی پس از دستگیری به جرمش اعتراف کرد و محل مخفی‌کردن اسلحه‌ها و خودرویی که با آن فرار کرده بودند را فاش ساخت. او همچنین مشخصات "کاظم دارابی" را که در دادگاه مشخص شد کار هماهنگ‌کننده و تدارکات تیم ترور را بر عهده داشته در اختیار ماموران پلیس گذاشت.


رسیدگی به پرونده میکونوس چهار سال طول کشید
دارابی نیز سه روز پس از این ماجرا دستگیر شد و با مشخص شدن ارتباطش با دستگاه اطلاعاتی جمهوری‌اسلامی و واحد برون‌مرزی سپاه پاسداران پای حکومت ایران را به یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌های قضایی تاریخ آلمان کشاند.
"برونو یوست" و "الکساندر فون اشتال" در دادگاه برلین حدود چهار سال روی پرونده‌ میکونوس کار کردند و دادگاه با وجود مخالفت برخی دولت‌مردان آلمان و اعتراض شدید جمهوری‌اسلامی احکام خود را صادر کرد.
پس از آن مقام‌های سیاسی ایران حکم دادگاه میکونوس را "سیاسی و مغرضانه" خواندند و مدعی شدند این حکم تحت تاثیر آمریکا و اسرائیل صادر شده است. به رغم این ادعا، ناظران معتقدند تاثیر حکم دادگاه میکونوس و ضربه‌ای که به حیثیت رهبران جمهوری اسلامی وارد شد، این کشور را در اقدام‌های تروریستی علیه مخالفان در خارج بسیار محتاط کرد
حالا با گذشت ۲۲ سال از وقوع این ترور، کانون وکلای آمریکا قرار است به‌خاطر شجاعت در رسیدگی، پی‌گیری و صدور حکم پرونده میکونوس برای نخستین بار جایزه‌ «بهترین عملکرد حقوقی» را به دو دادستان آلمانی اهدا کند.
تجلیل از دو دادستان پیشین آلمان
حمید نوذری، ناظر کانون پناهندگان سیاسی ایرانی برلین در دادگاه میکونوس هم در رابطه با این مراسم که قرار است شامگاه سه‌شنبه (۲۵ فوریه، ۶ اسفند) در نیویورک برگزار شود، به دویچه‌وله می‌گوید: « علاوه بر اهدای جایزه به دو دادستان آلمانی قرار است به‌مناسبت صدمین سالگرد شروع جنگ جهانی اول و همچنین بیست و پنجمین سالگرد فرو ریختن دیوار برلین نیز، یک نمایشگاه مشترک از سوی کانون‌ وکلای آمریکا و کانون وکلای آلمان در نیویورک برگزار شود.»

رستوران میکونوس در برلین

به اعتقاد حمید نوذری انتخاب این دو دادستان پیشین آلمان از سوی کانون وکلای فدرال آمریکا بسیار مناسب است. وی معتقد است: « یکی از این دو دادستان به نام "برونو یوست" پس از صدور حکم دادگاه در رابطه با پرونده میکونوس در مصاحبه‌ای با یکی از نشریات آلمانی از فشاری که حتی دولت آلمان بر روی افراد پیگیر با این پرونده می آورد، صحبت کرده بود. آقای یوست به وضوح اعلام کرده بود که فعالیت‌هایش در رابطه با پرونده ترور میکونوس بسیار سخت انجام ‌گرفته بود.»
تاثیر عمیق کتاب «قاتلان قصر فیروزه»
به اعتقاد رویا حکاکیان هر نویسنده‌ای چند آرزو دارد. نخست آن‌که کتابش را بخوانند. دوم این‌که کتابش پرفروش باشد و جوایز ادبی مهمی را کسب کند و در آخر این‌که تاثیر عمیق و فراموش نشدنی را در خواننده بر جای بگذارد.
او از احساسش نسبت به اینکه کتاب او مسبب تقدیر از دو دادستان آلمانی شد، به دویچه‌وله می‌گوید: «کتاب من پرفروش‌ترین کتاب سال آمریکا نبود، اما توجه ادبی بسیاری گرفت. این کتاب تاثیر عمیقی روی خوانندگان گذاشت و این برای من از هر چیز دیگر مهم‌تر است. در تمام آن روزهایی که پشت میزم می‌نشستم و این کتاب را می‌نوشتم، هیچ تصوری نسبت به این‌که تاثیر کتابم به این میزان زیاد باشد که حتی این مراسم را هم رقم بزند، نداشت

۱۳۹۲ اسفند ۵, دوشنبه

تجمع اعتراضي مردم فرخشهر


بيش از 5000تن از مردم فرخشهر از توابع شهر کرد در اعتراض به ساخت تونل غيراستاندارد گلاب و بهشت آباد و خشک شدن زاينده رود در تالار اين شهر تجمع کردند. تجمع کنندگان پلاکاردهايی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود: تا آخرين قطره خون خود ايستاده ايم ـ چهار محال و بختياری بيدار است.

وزير دادگستري دولت بنفش: جو گير نشويد ايران اوكراين نيست




وزیر دادگستری درباره شورش‌های خیابانی در اوکراین می‌گوید امر برکسی مشتبه نشود که اگر تحولی سیاسی در جایی اتفاق افتاده تبدیل به موضوعی داخلی کنند.

به گزارش ایسنا، مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری "دولت تدبیر و امید" در باره تحولات اوکراین گفت: «اتفاقی در اوکراین افتاده، بعضی ها در روزنامه جوری تیتر می‌زنند که گویا مساله‌ای داخلی اتفاق افتاده. یک شخصی چیزی می‌گوید تتیر اول می‌شود و عکس‌های رنگی بزرگ در لوگوی فلان روزنامه با عکس و رنگ همان حرکت سیاسی که در آن کشور اتفاق افتاده است؛ به نحوی که آنها احساس پیروزی می‌کنند و اگر اتفاقی و تحول سیاسی در جایی اتفاق افتاده تبدیل به موضوعی داخلی می‌کنند.»

وزیر دادگستری نظام جمهوری اسلامی ایران را نظامی با ثبات می‌داند که با کشورهایی نظیر اوکراین قابل مقایسه نیست.

وی در این‌باره افزود: « کشورهایی نظیر اوکراین که یک دوره متمایل به فضای غربی شده و دوباره تمایل به شرق پیدا کرد و باز هم حرکت‌هایی می شود که متمایل به غرب شوند در حدی نیستند که کسی فکر کند اگر در آنجا اتفاقی افتاده حالا در ایران حرکت‌ها و حرف‌هایی از این دست زده شود.»

پورمحمدی ضمن هشدار نسبت به این واکنش‌ها گفت: « باید از این فضای احساسی و موجی و ... ما فاصله بگیریم. نه کسانی که حال و هوای دیگری دارند امر برایشان مشتبه شود و نه دوستان ملت و انقلاب و نظام احساس نگرانی و دغدغه داشته باشند. به نظر من این فضا احساسی است و از این اتفاقات در دنیا می‌افتد، مهم نظام ماست که با اقتدار و سلامت باید پیش برود.»

منبع: خودنويس


اعزام به بیمارستان لقمان مرادی بر اثر ضرب و شتم ماموران زندان رجایی شهر + تصویر



لقمان مرادی زندانی سیاسی محکوم به اعدام، امروز دوشنبه 5 اسفند بر اثر شدت جراحات وارده و خونریزی ادرار در اثر ضرب و شتم ماموران زندان، به بیمارستان امام خمینی اعزام شد.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، امروز دوشنبه 5 اسفندماه 1392، بر اثر شدت جراحات وارده و خونریزی ادرار در اثر ضرب و شتم ماموران زندان رجایی شهر، به بیمارستان امام خمینی اعزام شد.
هم‌بندی‌های او می‌گویند دیروز بر اثر ضرب و شتم ماموران رجایی شهر در حین انتقال وی به دادگاه و در پی ممانعت وی از پوشیدن لباس مخصوص متهمان زندانی، دچار خونریزی داخلی شده و حال جسمی وی رو به وخامت نهاده است. لقمان مرادی سراسر شب گذشته را به خاطر درد و خونریزی نخوابیده و امروز به بیمارستان امام خمینی اعزام شد.
ساعت 6 بامداد دیروز یکشنبه 4 اسفندماه 1392، لقمان مرادی زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام و هم‌پرونده‌ای زانیار مرادی، به دلیل امتناع از پوشیدن لباس مخصوص متهمان زندانی، از سوی محسن منصوری، رضا یوسفی، سعید غفاری و سروان ذوالفعلی 4 نفر از پاسداربندهای زندان که از درجه‌داران و ماموران امنیتی زندان رجایی شهر به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
خانواده این زندانی محکوم به اعدام در گفتگویی با کمپین گفتند: شنبه شب اسم لقمان را از بلندگوهای زندان رجایی شهر خوانده بودند تا فردا برای انتقال به دادگاه برای محاکمه مجدد در ساعت 6 صبح حاضر شود. دیروز صبح 4 نفر از درجه‌داران و ماموران امنیتی به زور می‌خواهند که لباس مخصوص زندانیان را به او بپوشانند که لقمان امتناع می‌کند و می‌گوید که با لباس خودم به دادگاه می‌روم. سپس این 4 مامور در کمال قساوت در مقابل مقاومت لقمان، با ضربات باتوم، پوتین، مشت و لگد به او حمله می‌کنند و صدمات جدی‌ای بر بدن نحیف و بیمار او وارد می‌کنند.
خانواده این زندانی سیاسی کُرد می‌گویند دستور حمله به لقمان مرادی از سوی مردانی رییس زندان صادر شده است. آنها می‌گویند لقمان را با صورت و بدن زخمی پیش قاضی برده‌اند و در شعبه 74 دادگاه کیفری تهران، او را به دلیل وجود اتهام‌های انتسابی جدیدی که از سوی وزارت اطلاعات مطرح شده، دادگاهی مجدد کرده‌اند. تنها سوالی که از او شده بود این بوده که به زودی دادگاهی دارید "آیا وکیل برایتان بگیریم یا وکیل معرفی می‌کنید؟" همچنین به‌ او گفته‌ شده‌ است، اگر وكیل اختیار نكند، برایش وكیل تسخیری گرفته‌ می‌شود.
هم‌بندی‌های لقمان مرادی این زندانی سیاسی محکوم به اعدام می‌گویند او را ساعت 4 و نیم بعدازظهر به داخل بند بازگردانده‌اند.
لازم به ذکر است که شنبه شب گذشته پس از انتشار خبر انتقال لقمان مرادی در ساعت 6 صبح، در فضای مجازی و در شبکه‌های اجتماعی نظیر فیسبوک، تویتر، گوگل پلاس و همچنین سایت‌های خبری و خبرگزاری‌ها و نهادهای مدافع حقوق بشر مبنی بر اینکه لقمان مرادی زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام ساعت 6 صبح به دادگاه فراخوانده شده، باعث تشدید نگرانی‌هایی درباره اجرای قریب‌الوقوع حکم اعدام وی در میان اعضای خانواده مرادی، هم‌بندی‌ها، فعالین و مدافعان حقوق بشری و همچنین عموم مردم شده بود.
از سویی محمد صالح نیکبخت وکیل لقمان و زانیار مرادی در تماسی تلفنی با کمپین، از همه‌ کسانی که‌ نجات جان این دو جوان برایشان اهمیت دارد درخواست کرد تا روشن شدن نتیجه‌ دادرسی از هرگونه‌ اظهار نظر رسمی و غیر رسمی در فضای مجازی و رسانه‌‌ای خودداری کنند.

گفته می‌شود لقمان مرادی در برابر اصرار ماموران امنیتی زندان رجایی شهر بر پوشیدن لباس مخصوص متهمان زندانی گفته است در چند سالی که در زندان بوده است، همانند دیگر زندانیان لباس شخصی بر تن داشته و هیچ‌گاه لباسی جز لباس شخصی خود را نپوشیده است. ماموران نیز در مقابل پاسخ قاطع و مقاومت وی، تا می‌توانند و قدرت داشته‌اند وی را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند.
این در حالی است که زندانیان سیاسی در زندان‌های ایران به بهانه‌های مختلف از سوی ماموران و نگهبانان زندان و همچنین به دستور و با موافقت مسوولان زندان مورد ضرب و شتم و تحت شکنجه قرار می‌گیرند.
گفتنی است با توجه به اینکه به صورت معمول زندانیان سیاسی در ایران، در دوران حبس خود لباسی جز لباس شخصی بر تن نداشته‌اند؛ اصرار ماموران امنیتی و ضرب و شتم لقمان مرادی از موارد نقض حقوق زندانیان حساب شده و حمله به او در حالی که دستبند و پابند داشته، مصداق نقض حقوق بشر است و همچنین جزو موارد شکنجه زندانیان به حساب می‌آید.


۱۳۹۲ اسفند ۴, یکشنبه

مريوان آماده باش است! تاکنون ساعت ۱۰ صبح اروپا، خبری از زانيار و لقمان نداريم


مريوان آماده باش است! تاکنون ساعت ۱۰ صبح اروپا، خبری از زانيار و لقمان نداريم
یکشنبه, 04 اسفند 1392 13:24
به محض پخش خبر احتمال اجراي حکم لقمان مرادي و اعلام انتقال او ساعت ۶ صبح رو ز يکشنبه ( امروز) به بهانه دادگاه ، موجي از نگراني و اضطراب را در بين خانواده اين دو جوان و مردم مريوان و شهرهاي کردستان و همه مردمي که در جريان کمپين نجات زانيار و لقمان مرادي اين دو جوان را مي شناسند، دامن زده است.
روز گذشته مهوش علاسوندي مادر دو جوان اعدام شده در ايران محمد و عبدالله فتحي و مسئول نهاد مادران عليه اعدام با انتشار يک اطلاعيه از همگان خواست به اين حکم اعتراض کنند. نهادهاي متعدد عليه اعدام خبر احتمال اجراي حکم اعدام زانيار و لقمان را وسيعا پوشش خبري داده اند.
افسانه وحدت از نهاد کودکان مقدمند، روز گذشته به محض پخش خبر احتمال اجراي حکم اعدام لقمان مرادي با وزارت امور خارجه سوئد تماس گرفته و از آنها خواست فورا با جمهوري اسلامي ايران تماس گرفته و به اين حکم اعتراض کنند.
برخي از سايتها نوشتند: زانيار و لقمان خط قرمز ما هستند، در مريوان مردمي که خانواده هاي زانيار و لقمان را مي شناسند و همچنين شاهديني که اعلام کرده اند، در جريان قتل پسر امام جمعه مريوان شاهد حضور افراد ديگري در محل واقعه بوده اند، و با شهادت خود ميتوانند اثبات کنند قاتلين کسان ديگري هستند، روز گذشته مجددا باهم صحبت کرده و به خانواده اين دو محکوم به اعدام گفته اند حاضرند در هر دادگاهي شهادت دهند!
موضوع رسيدگي به پرونده قتل پسر امام جمعه مريوان و محکوميت به اعدام زانيار و لقمان مرادي سند آشکار افشاکننده دستگاه قضايي حکومت اسلامي است. دستگاهي فقط براي جنايت و اعدام، با بي رحمي و سبعيت کامل.
رژيم اسلامي در حاليکه روزانه در ايران تعداد زيادي را ميکشد اين بار سراغ يک پرونده آمده است که براي بسياري خط قرمز است.
مردم آزاد مريوان!
دو فرزند شما در خطر اجراي حکم اعدام هستند.. بپا خيزيد و براي نجات جان اين دو جوان هر کاري که ميتوانيد انجام دهيد.
مردم آزاده ايران، نهادهاي عليه اعدام، احزاب سياسي اپوزيسيون جمهوري اسلامي!
بر عليه جنايات حکومت اسلامي و براي نجات جان زانيار و لقمان مرادي متحدانه به پا خيزيم!
زنده باد جنبش عليه اعدام
کميته بين المللي عليه اعدام
۲٣ فوريه ۲۰۱۴

ﺑﺪﻟﻴﻞ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻛﻮﺭﺩﻫﺎ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺯﺑﺎﻥ ﻛﻮﺭﺩﻯ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ


ﭘﻴﺎﻡ ﻛﻮﺭﺩﺳﺘﺎﻧﻰ ﻫﺴﺘﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﭘﮋﻭﻩ ﺭﺷﺘﻪ ﻯ ﻋﻠﻮﻡ ﺳﻴﺎﺳﻰ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺳﺮ ﻛﻼﺱ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺎﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﻛﺘﺮﺍﻯ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻓﺎﺭﺳﻰ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻫﺴﺘﺶ ﺩﻋﻮﺍﻡ ﺷﺪ, ﺩﻋﻮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﺸﻮﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻛﻮﺭﺩﻯ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﻓﻘﻂ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻟﻬﺠﻪ ﻫﺎﻯ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻰ ﻫﺴﺘﺶ.
ﻣﻦ ﺣﺘﻰ ﺍﺯ ﺭﻓﺮﻧﺴﻬﺎﻯ ﻋﻠﻤﻰ ﻫﻢ ﻣﺒﻨﻰ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﺮﻓﺸﻮﻥ ﺍﺷﺘﺒﺎﺱ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻡ ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﺎﺭﺍﺕ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ:
*ﻣﻌﺮﻓﻰ ﺯﺑﺎﻥ ﻛﻮﺭﺩﻯ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻭ ﻛﺎﻣﻞ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻮﺍﻡ ﭼﺎﻣﺴﻜﻰ(ﺍﺳﻢ ﺍﺛﺮ ﻳﺎﺩﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﮔﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻳﺎﺩﺗﻮﻥ ﻫﺴﺖ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻯ ﻛﻨﻴﺪ).
*ﺗﺪﺭﻳﺲ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻛﻮﺭﺩﻯ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺳﻮﺭﺑﻦ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ.
*ﻛﺘﺎﺏ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﻛﻮﺭﺩﻯ ﻛﺮﻣﺎﻧﺠﻰ ﭼﺎﭖ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺳﻮﺭﺑﻦ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻯ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﮊﻭﻳﺲ ﺑﻠﻮ ﻭ ﻭﻳﺴﻰ ﺑﺎﺭﺍﻙ.
*ﻛﺘﺎﺏ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﻛﻮﺭﺩﻯ ﺳﻮﺭﺍﻧﻰ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻯ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﮊﻭﻳﺲ ﺑﻠﻮ ﭼﺎﭖ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺳﻮﺭﺑﻦ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ.
*ﺯﺑﺎﻥ ﺷﻨﺎﺳﻰ ﻭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻛﻮﺭﺩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻯ ﺩﻛﺘﺮ ﺍﻣﻴﺮ ﺣﺴﻦ ﭘﻮﺭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻭﻳﻨﺪﺳﻮﺭ ﻛﺎﻧﺎﺩﺍ.
*ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1994 ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻳﻮﻧﺴﻜﻮﻛﺘﺎﺏ ﻣﻪ ﻡ ﻭ ﺯﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺳﻴﺼﺪﻣﻴﻦ ﺳﺎﻝ ﺗﺄﻟﻴﻒ, ﺍﺛﺮ ﮔﺮﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﺣﻤﺪ ﺧﺎﻧﻰ ﺷﺎﻋﺮ ﻭ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﻯ ﻛﻮﺭﺩ,ﺳﺎﻝ ﺍﺣﻤﺪ ﺧﺎﻧﻰ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﺮﺩ.
*ﺩﺭ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪﻯ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﺪﻝ ﺟﺎﺫﺑﻪ ﺍﻯ ﻫﺴﺘﺶ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﻪ ﻯ 'le français le monde ﺩﺭﺳﺎﻝ 2008 ﺷﻤﺎﺭﻩ 355 ,ﻫﺸﺘﺎﺩ ﻭ ﻫﺸﺖ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻛﻮﺭﺩﻯ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﺴﻴﻦ ﺍﺳﺖ: ﻳﻚ'ﺍﻧﮕﻠﻴﺴﻰ, ﺩﻭ'ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ, ﺳﻪ'ﺍﺳﭙﺎﻧﻴﺎ, ﭼﻬﺎﺭ'ﺁﻟﻤﺎﻧﻰ, ﻫﻔﺖ'ﻋﺮﺑﻰ, ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﺷﺶ'ﺗﺮﻛﻰ ﺍﺳﺘﺎﻧﺒﻮﻟﻰ, ﺳﻰ ﻭ ﻳﻚ'ﻛﻮﺭﺩﻯ, ﭼﻬﻞ'ﻓﺎﺭﺳﻰ, ﭼﻬﻞ ﻭ ﻫﻔﺖ'ﺁﺫﺭﻯ.
ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺭﻓﺮﻧﺴﻬﺎ ﻛﻪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺭﻓﺮﻧﺴﻬﺎﻯ ﺳﺮ ﻛﻼﺱ ﻫﺴﺘﺶ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭﺍﻻﺭﺗﺒﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻜﺮﺩ....!!!!
ﺁﻏﺎ ﻫﻴﭽﻰ ﺩﻳﮕﻪ,ﺳﺮﺗﻮﻧﻮ ﺩﺭﺩ ﻧﻴﺎﺭﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﻳﺎ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻳﻚ ﺑﻴﺴﻮﺍﺩ ﻭ ﺧﺎﺋﻦ ﺑﻪ ﻋﻠﻢ ﻫﺴﺘﺶ ﻭ ﻫﻢ ﺭﺗﺒﻪ ﻯ ﺁﻗﺎﻯ ﻛﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﻗﺎﻯ ﺍﺣﻤﺪﻯ ﻧﮋﺍﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺗﺮﻳﺎﻛﻰ ﺭﻭ ﻛﻪ ﺯﺩﻩ ﺟﻨﺴﺶ ﺣﻖ ﺑﻮﺩﻩ...!!!!
ﺩﺭ ﺗﺎﻳﻢ ﺁﺧﺮ ﻛﻼﺱ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩﻡ:
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻳﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺴﺘﺶ ﺍﮔﻪ ﺍﻳﻨﻮ ﺑﻪ ﻓﺎﺭﺳﻰ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻛﻨﻴﺪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻯ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻴﺎﺭﻡ ﻛﻪ ﻛﻮﺭﺩﻯ ﻭﺁﺫﺭﻯ ﺯﻳﺮ ﺷﺎﺧﻪ ﻯ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻰ ﻫﺴﺘﺶ
ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ: ﻭﺭﻭﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﺘﻔﺮﻗﻪ ﺍﻛﻴﺪﺍ ﻣﻤﻨﻮﻉ
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻳﻜﻢ ﺳﺮﺷﻮ ﺧﺎﺭﻭﻧﺪﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﺄﺷﺊ ﺍﺯ ﻛﻠﻪ ﺵ ﭘﺮﻳﺪﻭ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺮﺩﺍﻥ ﺩﻳﺪ ﮔﻔﺖ:ﺁﻗﺎﻯ ﻛﺮﺩﺳﺘﺎﻧﻰ ﺷﻤﺎ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺳﻮ ﺣﺬﻓﻴﺪ ﺧﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻳﺪ.....!!!!!!!!!!!!!!!
ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﮕﻢ ﻛﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻫﺎﺵ ﻣﻴﺸﻪ ﺍﻳﻦ (ﺑﺪﻟﻴﻞ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻛﻮﺭﺩﻫﺎ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺯﺑﺎﻥ ﻛﻮﺭﺩﻯ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ)
ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺑﻪ ﻛﻮﺭﺩﻯ: "ﺑﻰ ﺟﮕﻪ ﺋﻪ ﻧﺪﺍﻣﺎﻥ ﻫﺎﺗﻨﻪ ﮊﻭﻭﺭﻯ ﻛﻪ ﺳﺎﻧﻴﻜﺘﺮ ﻗﻪ ﺩﻩ ﻏﻪ ﻳﻪ (ﻧﺎﺑﻴﺖ)"
"bêcge endaman hatine jûrî kesanêktir qede'xeye(nabêb)"



۱۳۹۲ اسفند ۳, شنبه

بر اساس گزارش‌های نیروهای امنیتی ایران دو روز پیش (پنج شنبه ١ اسفند) ده‌ها نفر را در شهر اهر در استان آذربایجان شرقی به دلیل تجمع در آستانه روز جهانی زبان مادری بازداشت کردند.


فعالان ترک ایرانی می‌گویند چند نفر از بازداشت‌شدگان دست به اعتصاب غذا زده‌اند. مقام‌های رسمی تاکنون در این باره اظهار نظری نکرده‌اند.
گفته می‌شود که به جز اهر در شهرهای دیگر ترک‌نشین ایران هم بازداشت‌هایی انجام شده است.
بازداشت‌ها گسترده بوده است و شمار بازداشت شدگان به ٢٠٠ نفر می‌رسد.
این افراد در خانه‌ای برای بزرگداشت روز جهانی زبان مادری گرد آمده بودند و از جمله مسائل مورد بحث در این جمع امکان آموزش زبان مادری بوده است.




۱۳۹۲ اسفند ۲, جمعه

آموزش زبان مادری یا آموزش به‌زبان مادری؟



(بمناسبت ۲۱ فوریه روز جهانی زبان مادری)
آموزش زبان مادری یا آموزش به‌زبان مادری؟
در محافل نزدیک به اصلاح‌طلبان جمهوری اسلامی گفته می‌شود که «دومین کاربزرگ حسن روحانی بعد از حل بحران هسته‌ای با خارج، حل مسائل قومی در داخل خواهد بود». این نظر جدا از نیت بیان کنندگانش نشان دهنده اهمیت مساله ملی در ایران است که آن را در ردیف چالش هسته‌ای رژیم با جامعه جهانی قرار می‌دهد. شکاف بین مرکز و پیرامون در شرایط فعلی ایران تا آن حد افزایش یافته که بعضی از تئوریسین‌های رژیم «گسل بین مرکز و پیرامون را عمده‌ترین گسل داخلی» می‌دانند که می‌تواند موجودیت رژیم جمهوری اسلامی را بطور جدی تهدید کند.
دولت حسن روحانی که برای نجات جمهوری اسلامی تشکیل شده است به اهمیت مساله ملی واقف می‌باشد بویژه که اکثریت وزرای تاثیرگذار دولت او از سیاستگزاران و معاونان سابق وزارت اطلاعات هستند و از میزان نارضایتی عمومی در مناطق غیرفارس اطلاعات دقیق دارند و خود روحانی هم به مدت شانزده سال نماینده ولی فقیه در شورای امنیت ملی بوده و ریاست آن را به عهده داشته و از تصمیم‌گیرندگان ایجاد وضعیت فوق‌العاده و جو امنیتی در مناطق غیرفارس بوده است. انتشار طرح ده ماده‌ای او درباره «اقوام» برنامه دولت روحانی برای مهندسی بحران است.
همچنین انتخاب علی یونسی وزیر اطلاعات دوره خاتمی به عنوان مشاور ویژه در امور اقوام آشکارا برای مدیریت بحران مساله ملی در ایران می‌باشد. یونسی با اینکه وزیر نیست اما در جلسات هیئت دولت شرکت می‌کند و شنیده می‌شود که بیش از یک وزیر در تصمیم‌گیری‌ها نقش دارد. در کنار وی علی ربیعی که معاون یونسی در وزارت اطلاعات در دوره خاتمی بوده وزیر کار دولت حسن روحانی شده و این گمان را تداعی می‌کند که دولت می‌خواهد کانون‌های اصلی قیام و شورش یعنی مناطق ملی و مراکز کارگری تحت کنترل امنیتی‌ها قرار داشته باشد.
حسن روحانی غیر از طرح ده ماده‌ای، وعده‌های زیادی هم در زمان تبلیغات انتخاباتی خود به ملل غیرفارس داده است که از جمله آن‌ها می‌توان آوردن آب خزر به دریاچه ارومیه و تشکیل فرهنگستان زبان ترکی آذربایجانی یا به‌قول او «زبان آذری» را نام برد. همچنین اولین مسافرت استانی هیئت دولت روحانی به خوزستان که یکی از کانون‌های جوشان مساله ملی است و سخنرانی او به زبان عربی در اهواز به‌قدر کافی گویاست که وحشت از نا‌امنی در مناطق ملی دغدغه عمده دولت است.
روحانی می‌داند که کلید حل مساله ملی در ایران در دست آذربایجانی‌هاست زیرا کثرت جمعیت و سابقه مبارزات تاریخی آنان قابل مقایسه با سایر ملل غیرفارس در ایران نیست اما با وجود دعواهای جناحی دائمی رژیم بعید است که حسن روحانی بتواند به وعده‌هائی که به آذربایجانی‌های شیعه داده است جامه عمل بپوشاند چه رسد به وعده‌هائی که به ملل سنی مذهب داده است زیرا در مورد سنی‌ها موانع قانونی جمهوری اسلامی هم به مشکلات او اضافه می‌شوند از جمله می‌دانیم که طبق قانون همین جمهوری اسلامی ارتش ایران حق ندارد جوانان سنی را به‌عنوان کادر درجه‌داری و یا افسری استخدام کند. حال حسن روحانی هر چقدر می‌خواهد راجع به برابری همه ایرانی‌ها سخن‌سرائی بکند ولی قابل پیش‌بینی است که صدایش پژواکی نخواهد داشت.
طرفداران دولت روحانی طرح مساله ملی و آموزش زبان مادری از طرف دولت را جزئی از گشایش سیاسی معرفی می‌کنند که حسن روحانی برای عملی کردن آن مصمم است اما از نظر فعالین حرکت‌های ملی غیرفارس، رشد و گسترش جنبش‌های ملی دولت را مجبور به واکنش نموده است. شورش‌های پی در پی، اعدام‌های دسته جمعی و پرشدن زندان‌های مناطق غیرفارس از فعالین حرکت‌های ملی، دوراندیشان رژیم را وادار کرده است تا به بخشی از اجحاف و تبعیضی که در مناطق غیر فارس اعمال می‌شود اعتراف بکنند چون به‌این نتیجه رسیده‌اند که این وضع نمی‌تواند برای همیشه ادامه یابد و لازم است چاره اندیشی نمایند و به‌اصطلاح خودشان بحران اقوام را مدیریت بکنند.
اوضاع منطقه پرتلاطم خاورمیانه نیز توجه به این موضوع را ضروری می‌سازد. در این منطقه تمام دولت - ملت‌های مصنوعی که بعد از جنگ اول جهانی توسط قدرت‌های جهانی آن روز ساخته شده‌اند امروز همگی دچار بحران هویت، بحران مشروعیت و بیشتر از همه بحران ساختاری هستند و ملت‌هائی که طی نزدیک به یک قرن موجودیت آنان در درون این دولت – ملت‌ها انکار شده بود امروز به‌پا خواسته‌اند. افغانستان، عراق و سوریه در حال تجزیه کامل هستند و در درون مرزهای سیاسی موجود سایر کشور‌ها نیز مرزهای فرهنگی مستقل شکل می‌گیرند. ایران هم از جمله همین کشورهاست و حرکت‌های ملی در مناطق غیرفارس آن زمینه اجتماعی و فرهنگی وسیع دارند و کم‌توجهی به آن توسط سیاستمداران به‌هر دلیلی که باشد خطای سیاسی بزرگی است.
مقامات دولت ایران می‌کوشند نارضایتی موجود در مناطق غیر فارس را به ضعف مدیریت و ضعف اقتصادی در این مناطق کاهش دهند. البته ضعف مدیریت و عقب‌ماندگی اقتصادی کاملا آشکار است زیرا امور این مناطق نه توسط مدیران لایق و اهل محل بلکه توسط نظامیان و اطلاعاتی‌ها و با زور سر نیزه مدیریت شده است و به‌زبان دیگر این مناطق اداره نشده‌اند بلکه طی سی و پنج سال گذشته کنترل شده‌اند.
از نظر اقتصادی نیز واقعا تبعیض عریان وجود دارد. در دوره جنگ ایران و عراق صرفا به‌دلایل نظامی صنایع را به مناطق مرکزی ایران منتقل کردند و بنا به اعتراف وزرای دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی بعد از جنگ نیز برنامه ریزی‌های زمان جنگ ادامه یافت و امروز می‌بینیم که در اصفهان و یزد و کرمان آنقدر کارخانه ساخته‌اند که نه آب زاینده‌رود کفاف آن‌ها را می‌دهد و نه هوای این شهر‌ها توان جذب دود حاصل از این کارخانه‌ها را دارد. در عوض چندین دانشگاه در اورمیه وجود دارد ولی هیچ صنعت و اشتغالی برای فارغ التحصیلان این دانشگاه‌ها در نظر گرفته نشده است و فارغ التحصیلان این دانشگاه‌ها مجبورند بعد از پایان تحصیلات برای پیدا کردن کار به تهران واصفهان و کرمان بروند.
اما محدود کردن نارضایتی غیر فارس‌ها به ضعف مدیریت و ضعف اقتصادی بیان نصف حقیقت است و واقعیت این است که مسائل فرهنگی و سیاسی اگر بیشتر از مسائل تبعیض اقتصادی و زورگوئی مدیران نالایق غیربومی نباشد کمتر از آن‌ها نیست. همه ملل غیر فارس که در جغرافیای ایران امروز زندگی می‌کنند هم‌زبانان و هم‌کیشانی درآن‌سوی مرز‌ها دارند که دارای دولت مستقل با فرهنگ و زبان ملی خودشان هستند و طی دهه‌های گذشته پیشرفت‌های معجزه آسائی در زمینه‌های اقتصادی سیاسی و فرهنگی داشته‌اند و امروز ملل غیرفارس در ایران وضعیت خود را با آنان مقایسه می‌کنند و بیشتر به عقب نگاهداشته شدن خودشان پی می‌برند و حکومت مرکزی در تهران را عامل اصلی این عقب ماندگی می‌دانند.
موضوع دیگری که دولت حسن روحانی و اتاق‌های فکر رژیم را وادار کرده است برای کاهش وضعیت انفجاری مناطق غیر فارس چاره اندیشی‌های مسکن‌گونه ارائه بکنند، تشدید خصومت بین ایران و کشورهای عرب منطقه است که بخشا به جنگ سوریه مربوط می‌شود وحمایت تمام عیار جمهوری اسلامی از رژیم بشار اسد در سوریه، تمام کشورهای عضو اتحادیه عرب را رو در روی ایران قرار داده است و امروز اختلافات ایران با این کشور‌ها به‌صورت جنگ شیعه و سنی در حال شعله‌ور شدن است. با توجه به اینکه لااقل ترکمن‌ها، کرد‌ها و بلوچ‌ها از ملل غیرفارس در ایران سنی مذهب هستند و همچنین بخشی از جوانان عرب اهوازی نیز در سال‌های اخیر از جور حکومت شیعه به سنی‌گری پناه برده‌اند و سنی شده‌اند، دولت جمهوری اسلامی بیم آن دارد که جنگ شیعه و سنی به‌داخل مرز‌ها ایران کشیده شود چنان که در بلوچستان کشیده شده است. لذا بعد از سی و پنج سال سرکوب و تبعیض و تحقیر اکنون می‌خواهند سیاست دیگری در پیش گیرند و با اقدامات نمایشی و تبلیغاتی دل غیر فارس‌ها را بدست آورند اما به نظر می‌رسد که خیلی دیر شده است و برنامه‌های دولت روحانی عکس آن چیزی است که باید باشد که مساله زبان مادری نمونه ازآن است.
مساله آموزش به زبان مادری طی سی‌وپنج سال گذشته از خواسته‌های اصلی ملل غیرفارس بوده و علیرغم اینکه اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی به زبان‌های محلی و زبان اقوام اختصاص دارد تابحال بعلت نگاه امنیتی به مساله ملی و تسلط پان ایرانیست‌ها به مراکز تصمیم‌گیری این اصل نیم‌بند نیز اجرا نشده است.
در شش ماه گذشته به‌دفعات خود حسن روحانی، علی یونسی و علی‌اصغر فانی وزیر آموزش و پرورش به تصمیم دولت برای آموزش زبان مادری اشاره کرده‌اند اما یک مثل اروپائی می‌گوید «شیطان در جزئیات نهفته است» و در اینجا نیز تفاوت بین «آموزش زبان مادری» که مسئولین دولت از آن صحبت می‌کنند و «آموزش به زبان مادری» که ملل غیرفارس خواهان آنند از زمین تا آسمان است و دقت در بیان این مسئولین آشکار می‌سازد که دولت در صدد حل مساله ملی و برآورده کردن خواست اصلی ملل غیرفارس نیست بلکه به‌دنبال پیاده کردن یک طرح تزئینی و نمایشی برای منحرف نمودن افکار عمومی است تا از این طریق شعار جنبش‌های ملی در میان ملل غیرفارس را خنثی کند. اندکی توضیخ در تفاوت این‌دو یعنی «آموزش زبان مادری» و «آموزش به زبان مادری» به روشن‌تر شدن موضوع کمک می‌کند.
آموزش به زبان مادری که شعار اصلی همه ملل غیر فارس در ایران است و یونسکو هم بر عملی کردن آن اصرار دارد عبارت از این است که سیستم آموزشی در مناطق غیر فارس باید به‌زبان مادری مردم آن مناطق باشد و از کودکستان تا دانشگاه همه کتب درسی به‌زبان مادری محصلین نوشته شود به‌این دلیل ساده که اگر زبانی از عرصه‌های آموزش و انتشار دور نگاهداشته شود دیر یا زود به زبان شفاهی تبدیل می‌گردد و با تغییر چند نسل کاملا در درون زبان آموزشی رسمی مستحیل شده و از بین می‌رود. تحقیقات علمی نشان می‌دهد که همه زبان‌ها توان توسعه و بقا دارند و آنچه که باعث رشد و گسترش یک زبان می‌گردد اراده و قدرت سیاسی است که پشت آن زبان قرار می‌گیرد و بدین‌جهت هیچ زبانی بدون پشتوانه سیاسی نمی‌تواند روند تکاملی داشته باشد.
اما آموزش زبان مادری که دولت روحانی قصد عملی کردن آن را دارد چیز دیگری است. درسی است مانند دروس اختیاری در دانشگاه‌ها که علاقمندان می‌توانند هفته‌ای یک یا دوساعت مشغول یادگیری خواندن و نوشتن آن بشوند. درحال حاضر زبان عربی در مدارس آموزش داده می‌شود و ساعتی از وقت کلاس‌ها به زبان عربی اختصاص می‌یابد ولی این آن چیزی نیست که عرب‌ها می‌خواهند برعکس می‌بینیم که اعراب ساکن اهواز بیش از سایر ملل ساکن درایران خواهان آموزش به‌زبان مادری خود هستند.
قانون اساسی جمهوری اسلامی میدان مانور را برای حکومت مرکزی باز گذاشته است. اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بقرار زیر می‌باشد:
«زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتابهای درسی باید با این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آن‌ها در مدارس درکنار زبان فارسی آزاد است».
این ماده قانونی که سران جمهوری اسلامی طی سی‌وپنج سال گذشته با نگاه امنیتی از اجرای آن سر باز زده‌اند زبان ملی دوسوم جمعیت کشور را تا حد زبان‌های فولکلوریک پائین می‌آورد و آموزش ادبیات آنها را در مدارس در کنار زبان فارسی مجاز می‌شمارد و این درحالی است که لااقل زبان‌های ترکی و عربی در تمام عرصه‌ها از زبان فارسی کامل‌تر و غنی‌ترند و اگر قرار باشد تمام لغات عربی از زبان فارسی حذف گردد، زبان فارسی غیر قابل فهم می‌گردد. بی‌جهت نیست که بعضی از جامعه‌شناسان زبان فارسی را یکی از علل عقب ماندگی ایران می‌دانند زیرا فارسی زبان شعراست و قابلیت تبدیل شدن به زبان علم و فلسفه وصنعت و بطور کلی مدرنیته را ندارد.
با اینکه سه فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی از دوره رضا شاه تا به امروز مشغول جعل لغت برای زبان فارسی بوده‌اند اما همچنان دراین زبان به قول میرزاده عشقی:
«آن کسانی که خدای ادبند
ریزه‌خوار کلمات عربند»
خط رسمی فارسی هم که در اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است از آن ادعا‌های بی‌اساس می‌باشد. زبان فارسی هرگز خط مخصوصی نداشته و زبان‌شناس‌ها و مورخین، خطی بنام خط فارسی نمی‌شناسند. زبان دوره باستان که بعضی‌ها دوست دارند آن را پهلوی قدیم بنامند با خط میخی سومری و آکدی در کتیبه‌ها نوشته شده، زبان دوره ساسانی نیز با خط آرامی نوشته شده است بعد از اسلام هم خط عربی جایگزین خطوط قبلی شده و همچنان زبان فارسی امروز نیز با خط عربی نوشته می‌شود بنابراین بکار بردن «خط رسمی فارسی» آنهم در قانون اساسی یک جعل بی‌معنی است.
در آغاز سیستم آموزشی جدید در ایران متجددین آن روز تغییرخط را نیز امری ضرور می‌دانستند و معتقد بودند با الفبای عربی که حرکه‌های آن نوشته نمی‌شود آموزش خواندن و نوشتن برای عموم مشکل است و بهتر است مانند ترکیه خط لاتین برای آموزش عمومی انتخاب شود اما برعکس نظر خیراندیشان انتخاب سیاسی مانع تغییر خط در آن زمان شد.
طبق اسناد رسمی که در آرشیو وزارتخارجه ایران موجود است دولت ایران درباره تجربه تغییر خط از عربی به لاتین در ترکیه را از سفیر ایران در استانبول یعنی محمدعلی فروغی جویا می‌شود. نامبرده در نامه‌ای که به دولت ایران نوشته تاکید کرده است که انتخاب الفبای لاتین موجب تسهیل آموزش عمومی در ترکیه شده است لذا تغییر خط در ایران برای آموزش عمومی می‌تواند مفید باشد اما از نظر سیاسی صلاح نیست چون اگر الفبای ایران با الفبای ترکیه یکی باشد بخاطر اشتراکات فرهنگی که بین ترکیه و ترک‌های ایران وجود دارد در آینده دولت ترکیه می‌تواند برای امنیت ایران مشکل ایجاد کند اما اگر خط آن‌ها لاتین و خط ما عربی باشد بمرور زمان فاصله فرهنگی ایرانی‌ها و ترک‌ها بیشتر می‌گردد و خطری ازاین بابت متوجه امنیت ایران نمی‌شود.
فروغی در دوره رضا شاه یکی از رجال تاثیرگذار در عرصه‌های فرهنگ و سیاست بود و به‌همین جهت متفقین بعد از اشغال ایران و تبعید رضا شاه، محمدعلی فروغی را نخست وزیر ایران کردند.
امروز اگر منظور حسن روحانی به‌قول خودش تدریس «زبان آذری» به کودکان آذربایجانی است یعنی‌‌ همان زبان ملغمه‌ای که ساختار جملاتش فارسی است و تنها یک فعل یا اسم ترکی بدان اضافه شده و در برنامه‌های محلی رادیو تلویزیون در آذربایجان از آن استفاده می‌کنند بهتر است قبل از اجرای این سیاست دوباره فکر کند زیرا آذربایجانی‌ها که پایه‌گذار آموزش و پروش مدرن در ایران بوده‌اند با مسخ شدن زبانشان مخالف هستند. البته حسن روحانی اگر بتواند همین حرف‌هائی را که می‌زند در عمل انجام دهد مثلا تاسیس فرهنگستان زبان ترکی آذربایجانی، می‌تواند یک گام به پیش باشد اما وی فعلا تنها حرف می‌زند و ظاهرا مساله زبان مادری ابزاری برای دعواهای جناحی در درون حکومت جمهوری اسلامی شده است و حداد عادل که ریاست «فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی» را دارد به حسن روحانی توصیه می‌کند که با زبان فارسی جناح بازی نکند.
استفاده ابزاری از مساله زبان مادری در دعواهای جناحی جمهوری اسلامی انکار نکردنی است. بعداز کنار گذاشته شدن اصلاح‌طلبان از قدرت سیاسی و در جریان اعتراضاتی که به جنبش سبز مشهور شد، هیچ یک از ملل غیر فارس برای دفاع از جنبش سبز به‌میدان نیامدند. این امر برای دست اندرکاران سیاسی زنگ خطر بزرگی بود و نشان می‌داد که فاصله ملل غیر فارس با حکومت مرکزی آنقدر زیاد شده است که نسبت به سرنوشت سیاسی جناح‌های آن بی‌علاقگی نشان می‌دهند و بعد از شکست کامل جنبش سبز نیز بعضی از تحلیلگران آن گفتند که، در دوره خاتمی که دولت و مجلس دست اصلاح طلبان بود، اگر اصلاح طلبان اصل پانزدهم قانون اساسی را به‌مرحله اجرا می‌گذاشتند می‌توانستند در مبارزه با اصولگرایان حمایت مردم مناطق غیرفارس بویژه آذربایجان را با خود داشته باشند و چون در زمان قدرتمداری کاری نکردند در روز رانده شدن از قدرت تنها ماندند.
ملل غیر فارس مستقل از جناحهای حکومتی در خاک آباء و اجدادی خود از فرهنگ و زبان مادری خود دفاع می‌کنند و در این میان آذربایجانی‌ها موقعیت ویژه‌ای دارند و بی‌جهت نیست که حسن روحانی وعده تشکیل فرهنگستان «زبان آذری» را می‌دهد.
با انقراض سلسله ترک قاجار، حکومت هزار ساله ترکان بر ایران قطع شد و بعد از آن سیاست فارس‌سازی توسط دولت جدید ایران با ترک‌ستیزی تمام عیار شروع شد و عمدتا نیز به‌این خاطر بوده که به گفته آشکار محمود افشار، آثار فرهنگی سلسله‌های ترک از تاریخ ایران زدوده شود، تا از بازگشت مجدد ترکان براریکه قدرت جلوگیری گردد اما ترکان آذربایجانی هم دست روی دست نگذاشتند، دکتر احمد اشرف تاکید می‌کند که یکی از علل پیروزی فرقه دموکرات و تشکیل دولت ملی در آذربایجان بعد از سقوط رضا شاه، عکس‌العمل به تبعیضاتی بود که رضا شاه در حق مردم آذربایجان به اجرا گذاشته بود.
مبارزه مردم آذربایجان برای دفاع از زبان، فرهنگ و هویت ملی خودشان حکایت نبرد مداومی است که از قرن نوزدهم شروع شده و همچنان در عرصه‌های مختلف ادامه دارد. این مبارزه تنها به امر سیاست محدود نشده بلکه مبارزه فرهنگی آذربایجانی‌ها ریشه‌دار‌تر و موثر‌تر بوده است و افتخار آذربایجانی‌هاست که پایه‌گذار فرهنگ مدرن در ایران هستند. افرادی نظیر حسن رشدیه موسس اولین مدرسه مدرن در محله ششگلان در تبریز، یوسف اعتصام‌الملک، پدر پروین اعتصامی و دایرکننده اولین چاپخانه حروفی در تبریز و میرزا جبار عسگر‌زاده معروف به باغچه‌بان موسس اولین کودکستان و همچنین اولین مدرسه کرولال‌ها در کوچه انجمن درتبریز از جمله پیشگامان مدرنیته و تجدد در ایران می‌باشند ولی متاسفانه امروز در قرن بیست یکم فرزندان آنان در تبریز ازحق خواندن و نوشتن به‌زبان مادری خود محروم شده‌اند. برای رفع این محرومیت و برای گرفتن حقوق ملی است که آذربایجانی‌ها حرکت ملی آذربایجان را بوجود آورده‌اند.
ماشااله رزمی
نوزدهم فوریه ۲۰۱۴- پاریس

بۆ رۆژی زمانی دایکی!


خویندن و نووسین بە زمانی دایکی وەک مافیکی رەواو بە حەق ،لە سرۆشتی ژیانی هەر کەس پێویستە . لە رەوانگەی زانست و هەر وەها پزیشکی و سایکۆلۆژیدا ،ئەو کەسانە کە زمانی دایکی خۆیان نازانن وە یان بە هەر هۆیەک فێر نەبوونە ،وەک کیشەیەک رۆحی و کۆمەڵایەتی ،خۆیان کەمتر لە کەسانی دیکە دەبینن!
نەتەنها یاسای مافی مرۆڤ ، بەڵکۆ زانستە سایکۆلۆژیی و پزیشکیەکان لە بواری هەست ناسینەوە و هەر وەها نۆرۆلۆژیدا ،مرۆڤی بێ زمان لە کۆمەڵگەی خۆی و دنیای دەورو بەر بە جی ماوە دەبینن.ئەم مرۆڤە قەت ناتوانێت لە گەڵ تەکنۆلۆژیاو پێشکەوتنەکانی ژیاندا خۆی رێک بخات هەتا ئەگەر ئاسمیلە بو بێت و هەویەتی راستەقینەی خۆی لە دەست دابێت ،چۆن لە بواری ژنیتیکی هەر لە ئەو کاتەوە کە منداڵ لە زکی دایکیەتی (ئاوەلەم =جەنین) بناقەی زمان و دارشتی زمانی و پیت و ئاوا و بێژە تارادەیەک لە مێشکی دا خزن دەکرێت و بە تایبەت ئەم بەشە لە پێویستی مرۆڤ'' زمان'' لە پێنج ساڵی یەکمی ژیاندا لە بازنەی بنەماڵەو ژیانی دەور و بەری منداڵدا بە گشتی باندوری خۆی دادەنێت و ئەگەر ئەم کەسە لەم تەمەنە لە زمانی دایکی بێ بەش بکرێت ویان خوازیارو نەخوازیار لە زمانی دایکی دور بکەوێتەوە کیشەی فێر بونی زمانی دووهەم و سێهەم و .....هە تا مابێت وەک چارە سەر نەکراو ،لە سەر ژیانیدا ، دەوری خۆی دەبینێت .لەو کاتانەوە کە مرۆڤ لە گەڵ زمانیکدا ئاشنا دەبێت ئەگەر ئەو زمانە ،دایکی نەبێت ،تەنها رێگای سەرکەوتن و فێر بونی سەبارەت بە زمانی غەیری دایکی ،بەس فێر بوون و زانینی تەواو لە سەر زمانی دایکیە چۆن بە پێچەوانەی ئەم حاڵەتە هەم لە خویندنی سەرەتاییە وە هەتا ...... وەک کیشەیەک ،بۆ فێر بون و پێشکەوتنی زمانی دیکە تەگەرە درۆست دەکات و لە سەر رەوانی شەخس باندوری خۆی دادەنێت .ئەوڕۆ زۆر کەس هەیە وەک تاکێک لە نەتەوەیەک بە هۆی بن دەست بونی وڵاتەکەی ، لە بواری زمانیشەوە توشی قەیرانی وەک قەدەخە بونی زمانی دایکی ،بە سەدان هۆی نا حەق و دور لە هەر چەشنە یاسایەک ئەقڵانی و ئینسانی ،گیرودەی کیشەیەک بەم جۆرە بوونە وەک نەتەوەکانی بن دەستی ئێران !
ئەمە لە حاڵەتیکدایە کە دور لە یاسای مرۆڤی و مافی خویندن بە زمانی دایکی،نزیک بە ٨٥% دانیشتوانی وڵاتی ئێرا ن لە خویندن بە زمانی دایکی مەحروم کراون کە چی دەبێت بە زورو بە بڕیار وەک زمانی رەسمی ،مەجبور بە فێر بون وخویندن و نووسین بە زمانیک بن کە هەم ناتەواوەو هەم توشی قەیرانی نوو نەبونەوە هاتوە
ئەو زمانە کە دایکی نیە،پتر لە ٧٠% بێگانەیە ،رەشتارو ئۆرگانیکی ناتەواوی هەیە ،لە بواری ئەدەبی و ....دەیان ساڵە توشی کیشە بوەو قەت پێشکەوتنی بە خۆیەوە نەبینوەو تەنانەت رو لە نابودی و نەمانە .زمانیکی غەیری دایکی کە لە بواری زانستی ،ئەدەبی ،پەیوەندی و تەناتە و فەناوەرو ئابوریدا پر لە کیشەیە (زمانی رەسمی لە ئێران )
کە سەپێندراو و بە بێ ویستی زۆرینەی دانیشتوانی ئەم وڵاتەیە.
لەێرە دەبێت زۆر نەتەوە بە بێ ویستی خۆیان زمانی غەیری دایکی فێر بن کە تەنها لە وڵاتی ئێراندا ناو نیشانی هەیە و هیچ کات لە ئاستی دەروای سنوری ئێران لە بواری زانستی و پەیوەندیدا نرخی نیە .
ژیانی ئەوڕو وەک پەیوەندی لە گەڵ سیاسەت و یاساو مانەوەی شەخس،کۆمەڵگە، سیستەم و .....پێوست بەوە دەکات کە هەر کەسیک خۆی ببینێتەوەو وەک شۆناسی نەتەوەیی و هەبوون و ناسینی کەسایەت و ....لە بواری سایکۆلۆژیدا وەک ماف ،ئەرک و یاسا پێوستە زمانی دایکی خۆی فیر ببێت و بۆ پەیوەندی لە گەڵ دونیادا،بۆ پێشکەوتن و سەرکەوتن لە ژیان وەک سرۆشت ،زۆر گرنگە کە تاکی کۆمەڵگا ،خۆی بناسێت .ناسینی هەر کەس بە زمان و فەرهەنگەوە دوو فاکتەری هەر گرنگ و لە یەک نەپچڕاو ، بۆپەیوندی شەخس بە دونیای چواردەوریدا پێویست و ژیانیە. فێر بونی زمانی دایکی وەک ئەرکیکی پیرۆز و لازمەی پێشکەوتن لە هەموو بوارەکانی ژیاندا بۆ هەر کەسێک کە بیهەوێت خۆی بناسێت و سەرکەوێت بە نرخە .چۆن کە کەسی بێ زمان لە هەموو کۆمەڵگایەکدا لە پەراوێز، ژیان دەکات!!
رۆژی زمانی دایکی ٢١-٢(٢ رەشەمە)
''ساروج''





































دولت ترکیه جهت تربیت معلم اولین کلاس آموزش به زبان کردی را تاسیس نمود


...در حالیکه مسئله عدم تبعیض زبانی موجود در ایران و الخصوص سیستم آموزشی یکی از اصلی ترین مسائل ملل غیرفارس می باشد.
اؤیرنجی سسی:
مدیر آموزش و پرورش شهر باتمان ترکیه برای تربیت معلمین جهت آموزش زبان کردی اولین کلاس آموزشی را گشوده است.
بر اساس نتایج فعالیتهای تحقیقی مرتبط با آموزش به زبان مادری که طی ماههای گذشته و توسط وزارت آموزش و پرورش ترکیه صورت گرفته بود سرانجام تمامی توصیه ها و پیشنهادهای گردآوری شده سبب حرکت عملی دولت ترکیه و گشودن اولین کلاس تربیت معلم جهت آموزش به زبان مادری در شهر باتمان ترکیه گشت.
کلاس تربیت معلم جهت آموزش زبان کردی با ۱۰۰ معلم کار خود را در دبیرستان زبیده خانم آغاز نموده، هدف کلاس تربیت معلمین افزایش ارتباط معلمین با اولیاء دانش آموزان بیان شده است.
اولین کلاس تربیت معلم ۱ هفته و با مسائل مرتبط با زبان سپری خواهد شد ولی طی هفته ها و ماه های بعدی نیز کلاس تربیت معلم تداوم خواهد داشت. پس از اتمام تمامی مراحل کلاس دیپلم معتبری نیز جهت آموزش زبان کردی به معلمین اهداء خواهد شد.
در حالیکه هر روز در مئدیای ترکیه شاهد نشر اخبار مشابهی حول مسئله برخورداری تمامی شهروندان ترکیه از آموزش به زبان مادری را شاهدیم در ایران چندملیتی، چنددینی، چندفرهنگی و چندزبانی شاهد تداوم سیاست های یکسان سازی زبانی با ابزار سیستم آموزشی سراسری و اجباری که بر اساس رسمیت انحصاری زبان گروه اقلیت فارس زبان پایه ریزی شده می باشیم. به واقع در ایران علارغم شکست دولت – ملت سازی رضاخانی که سعی در تنوع زدائی از جوامع موجود در ایران برای پدید آوردن ملتی تک زبان، تک تیپ و تک ایدئولوژیک را در سر می پروراند هنوز هم شاهد عدم تغییر گفتمان دولت و ملت حاکم در رابطه با گروههای ائتنیکی و زبانی محکوم می باشیم. به طوریکه علارغم شعارها و وعده‌های دهن پرکن حسن روحانی در رابطه با آموزش به زبان مادری، تاسیس فرهنگستان زبان و ادب ترکی و .. با گذشت ۶ ماه از آغاز به کار دولت شاهد کوچکترین اقدام عملی به جزء پروپاگاندای دولتی نبوده‌ایم، در حالیکه مسئله عدم تبعیض زبانی موجود در ایران و الخصوص سیستم آموزشی یکی از اصلی ترین مسائل ملل غیرفارس می باشد.
فعالین ملی ترک از هر طیف و گروه فکری خواستار رسمیت و سراسری شدن زبان ترکی تحت ضمانت اجرائی قانون اساسی و عدم تحمیل زبان گروه اقلیت فارس زبان به هر نام و عنوانی می باشند.


پیام پدر حقوق بشر کوردستان ،آقای محمد صدیق کبودوند به مناسب روز جهانی زبان مادری!


تهران- زندان اوین!
به آپارتاید زبانی پایان داده شود
در آغاز، روز جهانی زبان مادری را به ملت کرد، اقوام و ملیت های ایرانی و دیگر ملت های در اقلیت دنیا تبریک گفته و ضمن تقدیر از اقدام شایسته مجامع جهانی ذیربط برای این نام گذاری و تاکید بر حق اقوام و ملت های در اقلیت بر حفظ و پاسداشت زبان مادری شان؛ مراتب نگرانی عمیق خود را از برنامه های پاکسازی زبانی و سیاست آسیمیلاسیون فرهنگی- هویتی اقوام و ملیت های در اقلیت ایران، ابراز و اعلام می نمایم.
متاسفانه در ایران چند ملیتی زبان مادری بیش از نیمی از ساکنان کشور از جمله زبان ملیت های کرد، ترک، عرب، بلوچ، ترکمن و اقوامی چون مازنی و گیلکی قربانی آپارتاید زبانی و پروژه ضدحقوق بشری «تک ملت سازی مبتنی بر زبان واحد» گردیده است.هدف راهبردی این پروژه از چندین دهه پیش آغاز شده و هم اکنون نیز در جریان است، درگیر ساختن اقوام و ملیت های ایرانی با سیاست فارسیز کردن، استحاله تدریجی و سرانجام آسیمیلاسیون تام و تمام است. این پروژه که مورد تایید و حمایت همه جانبه دولت و حاکمیت فعلی نیز هست، موجب شده تا تمامی امکانات و ابزارهای قانونی، دولتی، آموزشی، تبلیغی و رسانه ای در خدمت زبان فارسی و سیاست پارسی سیزاسیون قرار گیرد. این در حالی است که زبان مادری ده ها میلیون کرد، ترک، بلوچ، عرب، ترکمن و ... نه تنها از هر گونه حمایتی محروم و ممنوع از تعلیم و آموزش گردیده اند بلکه در ازای برنامه هایی با هدف تخریب ریشه و اساس زبان اقوام و ملیت ها، دولت هم اکنون از طریق ده ها مرکز رادیویی و تلویزیونی محلی و دولتی در قالب پخش برنامه به زبان های محلی در حال وارد ساختن ضربات کاری و ویرانگری بر پیکره و بنیان و اصالت این زبان ها است.
اما باید خاطرنشان نمود که زبان مادری هر قوم و ملتی دستاوردی بنیادی و بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ آن قوم و ملت است که به رفتارهای فردی، اجتماعی، قومی و ملی اینگونه جوامع شکل و فرم می بخشد و بسان ابزاری بی بدیل در انتقال میراث بشری عمل می کند. زبان مادری هر قوم و ملتی فارغ از چارچوب های سیاسی حاکم و صرفنظر از در اقلیت و یا در اکثریت بودن، نماد موجودیت و نشان فرهنگ، تاریخ، همبستگی، پیوستگی و هویت آن قوم و ملت است. از این رو حق بهره گیری اقوام و ملت ها از زبان مادری و حق حفظ و پاسداشت آن به مثابه یک دستاورد و یک ابزار و هم نماد و نشان ملی- قومی از حقوق بنیادین و انتقال ناپذیر بشر و جوامع انسانی است و همانگونه که اسناد بین المللی حقوق بشر بر محترم شمردن این حقوق تاکید دارند، باید حق برخورداری از آموزش و زبان مادری برای همه اقوام و ملیت های ایرانی به صورت ریشه ای و بنیادی تضمین و تامین گردد، باید به تبعیض و آپارتاید زبانی و نقض حقوق فرهنگی پایان داده شود و ممنوعیت ها الغا و موانع موجود برچیده شود تا ملیت های کرد، ترک، بلوچ، عرب، ترکمن و هرقوم ایرانی بتوانند زبان خود را به فرزندانشان بیاموزند و با زبان مادری خویش آزادانه تعلیم و آموزش ببینند و از این طریق زبان و فرهنگ و هویت قومی- ملی خود را حفظ و تقویت نمایند.
تهران- زندان اوین
محمدصدیق کبودوند
فوریه 2014- اسفند 1392

۱۳۹۲ اسفند ۱, پنجشنبه

ملکه زیبایی ونزوئلایی، ندا آقا سلطان این کشور شد


جنیزس کارمونا، یک ملکه زیبایی ونزوئلایی، روز سه شنبه در پی مشارکت در تظاهرات مخالفان دولت این کشور در شهر والنسیا از ناحیه سر مورد اصابت گلوله افراد مسلح موتورسوار قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان، شامگاه چهارشنبه درگذشت.
انتشار عکس پیکر آغشته به خون جنیزس در تظاهرات هواداران لیوپولدو لوپز، رهبر زندانی اپوزیسیون، درگذشت "ندا آقا سلطان" تظاهرکننده ایرانی سال 2009 را تداعی می کند.
جنیزس کارمونا 22 ساله، دانشجوی رشته جامعه شناسی، ملکه زیبایی ایالت کارابوبو و مدل لباس معروف، چهارمین قربانی خشونت های سیاسی جاری در ونزوئلا است که بطور گسترده ای به ویژه در کاراکاس، پایتخت این کشور ادامه دارد.
به گزارش از شبکه های اجتماعی ونزوئلایی، یکی از تظاهرکنندگان به محض مشاهده به زمین افتادن جنیزس کارمونا، وی را بر روی دستان خود حمل کرده از یک موتورسوار خواست تا آنها را به بیمارستان برساند، اما علیرغم تلاش ده ساعته پزشکان برای نجات جانش، در نتیجه شدت خونریزی درگذشت.

روزنامه های رسمی ونزوئلا در نتیجه فشارهای دولتی از انعکاس خبر کشته شدن جنیزس کارمونا خودداری کردند، اما انتشار عکس های آغشته به خون وی در شبکه های اجتماعی در حالیکه توسط جوانی که ترک یک موتورسیکلت نشسته و تلاش دارد این قربانی خشونت های سیاسی را به بیمارستان برساند، حادثه کشته شدن "ندا آقا سلطان" بر روی سنگفرش خیابانی در تهران طی تظاهرات اعتراضی علیه نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 ایران را برای بسیاری ها تداعی می کند.
به دنبال کشته شدن جنیزس کارمونا، معترضان مخالف نیکولاس مادورو، رئیس جمهور کنونی این کشور متحدتر شده از وی خواسته اند تا از قدرت کناره گیری کند. مادورو در واکنش به این درخواست با صدور بیانیه ای که از تلویزیون این کشور پخش شد، اعلام کرده آنانیکه در انتظار کناره گیری وی از قدرت هستند، باید تا سال 2016، موعد انجام همه پرسی در این کشور، منتظر بمانند. وی افزود، قدرت را هرگز به اپوزیسیون واگذار نخواهد کرد.
برخورد گروه های مسلح با تظاهرات مخالفان
لئوپولدو لوپز، رهبر مخالفان در ونزوئلا، روز دوشنبه گذشته در شبکه تویتر از هواداران خود خواسته بود، روز سه شنبه دست به تظاهرات بزنند. در همین حال ایالات متحده آمریکا، نسبت به شدت یافتن خشونت ها در ونزوئلا، ابراز نگرانی کرده از مقامات این کشور خواست، بازداشت شدگان تظاهرات مسالمت آمیز را آزاد کرده، و گفت و گوی حقیقی با ملت این کشور را آغاز کند.
جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید در پاسخ به پرسشی در باره شرایط کنونی ونزوئلا گفته است :"خشونت ها ما را نگران کرده است، و به این مساله توجه داریم که دولت ونزوئلا از نیروهای امنیتی و باندهای مسلح برای متوقف کردن تظاهرات مسالمت آمیز استفاده می کند، این روش باعث گسترش هرچه بیشتر خشونت ها خواهد شد."
کارنی افزود، دولت ونزوئلا از 3 دیپلمات آمریکایی خواسته است، خاک این کشور را ترک کنند. وی گفت، کاراکاس بارها با نشانه رفتن انگشت اتهام به سوی آمریکا و برخی طرف های بین المللی، به بهانه اینکه حوادث این کشور را تحریک می کنند، تلاش دارد تا افکار عمومی را منحرف کند.

جنبش چهار ستاره ککال : ممنوعیت زبان مادری یعنی جنایت فرهنگی

جنبش چهار ستاره ککال : ممنوعیت زبان مادری یعنی جنایت فرهنگی: نیشتمان فیشال امسال هم مانند سالهای قبل سردمداران رژیم نسل ستیز جمهوری اسلامی در نزدیکی‌های روز جهانی زبان مادری با طرح آموزش ملتها بە زبان...

ممنوعیت زبان مادری یعنی جنایت فرهنگی



نیشتمان فیشال
امسال هم مانند سالهای قبل سردمداران رژیم نسل ستیز جمهوری اسلامی در نزدیکی‌های روز جهانی زبان مادری با طرح آموزش ملتها بە زبان مادری مخالفت شدید اعلام نمودند و بە گفتە اعضای فرهنگستان زبان فارسی،آموزش بە زبان مادری خطری جدی ست برای زبان ملی کشور کە همان زبان فارسی می‌باشد .!
همان گونە کە کم و بیش می‌دانیم زبان بازتاب دهنده فرهنگ ملتی ست که به آن زبان سخن می‌گویند، نماینده‌ی هویت ‌آنهاست و دنیای آنها را تشریح می‌کند. زبان همانند موجودی جاندار با مردم زندگی می‌کند و با آنها بزرگ می‌شود و رشد و تکامل می‌یابد و حتی گاهی هم ممکن است بمیرد و از بین برود..آموزش ندادن هر زبانی محکوم بە فناست و مرگ هر زبان به معنای مرگ گوشه‌ای از فرهنگ بشری است.
زبان ستیزان با زبان دیگر ملتهای تحت ستم می‌خواهند اسمیلە نمودن آنان را ارتقا ببخشند، تا بتوانند قدم‌های بعدی را طبق برنامه به مرحلەی اجرا بگذارند.
سکوت و یا جدی نگرفتن این سیاست ضد انسانی و ضد فرهنگی توسط سردمداران جمهوری اسلامی ایران و دشمنان زبان ستیز مادری باعث عملی شدن پلان‌های شوم دیگری می‌گردد که در حال تدوین است .
دانشمندان و متعصبان زبان فارسی بهتر است وقت خود را به دشمنی وتعصب به زبان ملیتهای تحت ستم هدر ندهند و در رشد و توسعه زبان فارسی کتاب‌ها و لغتنامه‌ها بنویسند و تلاش کنند کلمات فارسی را بە جای واژه‌های عربی، انگلیسی بکار ببرند.
هر زبانی باید بطرف تکامل خود حرکت کند، چون با پیشرفت و توسعه زبان فارسی حتما دشمنی و تعصب با زبان کردی و دیگر زبانها نیز کاهش خواهد یافت.
حق زبان مادری همیشە بوسیلە حکومت‌های کە برتری جویی ملیتی در آن اصل و اساس بودە از مردم گرفتە شدە و همە را بەزور و اجبار وا نمودەاند تا زبان ملت حاکم را یاد بگیرند و با زبان ملت حاکم خواندن و نوشتن یاد بگیرند و سخن بگویند.
بیش از نصف جمعیت ایران محروم از تحصیل به زبان مادری خود در سرزمین خود هستند. یعنی در زبانی که به دنیا می‌آیند و در زبانی که بزرگ می‌شوند اجازه ندارند که تحصیل داشته باشند و بە آن زبان خواندن و نوشتن بیاموزند. آنها از همان سنین کودکی مجبور به فراموش کردن فرهنگ و زبان خود هستند، آنها محکوم به قبول فرهنگ و زبان بیگانه‌ای هستند که به آنها تحمیل می‌شود.کە یکی از دلایل افت تحصیلی و رغبت نشان ندادن کودکان بە تحصیل می باشد.
سیاست سردمداران رژیم ایران سیاست یک زبانە شدن ملتهای تحت ستم می‌باشد کە تمامی ملتها با یک زبان واحد بخوانند و صحبت کنند برای اجرا نمودن این پروژە کتابهای آموزشی ایران در یک زبان ارائە دادە می‌شود.کە این مسئلە با اعتبار فرهنگی در بین ملتهای تحت ستم بە اصطلاح ایرانی برخوردار نیست، زیرا از یک سو با نگاە کلی بە تاریخچەی زبان ملتها در چهار چوب ایران کنونی زبان حاکم ریشە و قدمت چندان قوی نداشتە کە مانند چتری دیگر زبانها را در برگیرد. و از سوی دیگر اینگونە، ملی سازی‌ها و تک زبانە کردنها گرایش دست کم گرفتن ملتها و اسمیلە نمودن آنان است.
سیاست ظالمانەی حکمان برای بیش از هشتاد سال این فرهنگ حاکم را بنام ایران تحمیل کرده و می‌کند و زمانی کە بە دلیل دیکتاتوربودن و آگاهی نداشتن از مسائل سیاسی کشور دچار مشکل و بە چالش کشیدە شدەاند و از سوی همین مردم اعتراضی می‌شوند آن را دشمنی بە اصطلاح با آن فرهنگ ایرانی می‌نامند.
جمهوری اسلامی روز جهانی زبان مادری را همانند بسیاری از سالروزهای بین المللی مانند روز جهانی کارگر و روز جهانی زن ،روز عشاق و .... را توطئەی کشورهای غربی و ابرقدرت می‌داند و با آن مخالفت شدید می‌کنند و آن را تهدیدی برای زبان ملی ایران می‌شمارد.در ایران حرف زدن بە زبان مادری کودک زیر سن مدرسەای تهدید امنیت ملی محسوب می‌شود و امنیت ملی کشورشان را بە زبان کودکان مظلوم گرە می‌زنند.و بە اسم یکپارچگی و داشتن زبان ملی بە شعور انسانی توهین می‌کنند.طوری کە در ایران زبان در چهار چوب مسائل سیاسی قرار می‌گیرد و مورد بررسی قرار می‌گیرد.
استفادە از زبان بە عنوان ابزار سیاسی، عدم درک درست و صحیح هر حکومت از ریشە سیاست و دولت داری اوست کە این اصل ارتباط مستقیم با عقب ماندگی اندیشە و فرهنگ حاکمان دارد. هر زمان کە حکمرانان ایران بە شکست سیاسی مواجە می‌شوند زبان ستیزی در دستور روز آنان قرار خواهد گرفت.و در این شرایط است کە تک زبانی را با زور اسلحە و طناب دار بە حلقوم مردم تجویز می‌کنند.
بررسی تاریخ گذشته ایران به خوبی نشان می‌دهد که دولت مرکزی از استراتژی حذف و سرکوب به عنوان تنها بهترین استراتژی در قبال ملیتها مختلف استفاده کرده است. نمونه‌های آن را می‌توان از گذشته‌های دور تا دوران کنونی نیز مشاهده کرد. بهترین نمونه تاریخی دوران رضا شاە پهلوی بود کە سعی در یکسان سازی فرهنگی در ایران معاصر داشت بە این معنا کە در ایران روندی وجود داشتە است کە فرهنگ و زبان ملتهای بە اصطلاح ایرانی را یکسان کند. در زمان حکومت پهلوی به خصوص در دوره رضاشاه، این سیاست به طور شدید دنبال می‌شد و تا امروز نیز ادامه دارد. این رضا شاە بود که می‌خواست یک حکومت مرکزی مقتدر با الگویی اصلی به وجود بیاورد و با شدیدترین وجه ملیتهای دیگر را سرکوب نموده و بعد از رضا شاە نیز این استراتژی تداوم پیدا کرد و ما شاهد برخوردهای بسیار خشن و فاشیستی از سوی حکومت‌های مختلف ایران با ملیتها و گروه‌های مختلف هستیم.
كسى كه با زبان مادرى تا هفت هشت سالگى حرف زده و بعد در مدرسە به او می‌گویند به زبان دیگرى حرف بزن، این یك نوع مادر كشى است. دردآور است. باید مدام به شكل دیگرى فكر كنى، مرتب در ذهن خودت ترجمه كنى و این موجب از بین رفتن خیلى خلاقیت‌ها و استعداد‌ها می‌شود.
زبان را گاهی سرمایە فرهنگی و ملی بە حساب می‌آورند زمانی از فرهنگ و کلتور یك جامعە یا یک ملت سخن به میان می‌آید، این زبان است كه گذشته و حال آن جامعه و ملت را بهم پیوند می‌دهد. هر گاە حق خواندن و نوشتن و گویش از یک ملت سلب گردد، خطر گسست مناسبات انسانی میان افراد آن جامعە رشد خواهد یافت.
بنابراین یک ملت حق دارد که نه تنها به زبان خودش حرف بزند، بلکه این حق را هم دارد که آن زبان توسط دیگران هم به رسمیت شناخته در ایران بە غیر از زبان فارسی دیگر زبانها نه در رسانه‌ها و نه در نظام آموزشی و نه در فعالیت‌های اداری به رسمیت شناخته نمی‌شوند. این مسئله یک نوع محرومیت برای کوردها، ترکها، بلوچها ،عربها و........ است که زبان‌شان با زبان ملی متفاوت است، و این زبانها با گذشت زمان تحلیل و در نهایت ممکن از از بین بروند.
پس بنابراین بر همەی کسانی کە بە کوردستان مستقل و سر بلند اعتقاد دارند و بە آن راسخانە ایمان داشتەاند حمایت از زبان مادری(کوردی ) بە عنوان یک هویت ملی واجب است استقلال و تمدن سازی وابستە بە حمایت از زبان مادریست و بس!

۱۳۹۲ بهمن ۳۰, چهارشنبه

آموزش به زبان مادری در ایران و توهم جدایی طلبی


به رسمیت شناخته شدن حق همه گروه‌های انسانی برای کاربرد آزادانه زبان مادری در تمام عرصه‌های زندگی شعاری بنیادی است که به روز سوم اسفند برابر با بیست یکم فوریه، روز جهانی زبان مادری، معنا می‌بخشد
ایران سرزمینی با تنوع ملی، قومی و زبانی بالاست، تنوعی که از تجربه نزدیک به صد سال سیاست‌های همسان ساز، آسیب بسیار دیده است. اکنون و در قیاس با صد سال پیش، برخی از زبان‌ها و گویش‌های رایج در ایران به دلایل مختلفی از میان رفته‌ و یا در خطر جدی مرگ قرار دارند
برابر با اطلس زبان‌های در خطر یونسکو، بیش از بیست زبان از مجموعه زبان‌ها و گویش‌های فعلی رایج در ایران آسیب پذیر یا در معرض خطر مرگ هستند
در این مقاله اشاره کوتاهی می‌ شود به الگوهای آموزش مرتبط با زبان مادری و می‌کوشم به این پرسش پاسخ دهم که چرا علی‌رغم ضرورت انکارناپذیر کاربرد زبان مادری در نظام آموزشی از سویی و تاثیر سیاست‌های چند زبانی در تقویت همگرایی ملی از سوی دیگر، نظام سیاسی حاکم در ایران و بخش چشمگیری از اپوزیسیون آن، با سیاست‌های چند زبانی در ایران مخالف هستند.
زبان مادری و نظام آموزشی
"برابر با اطلس زبان‌های در خطر یونسکو، بیش از بیست زبان از مجموعه زبان‌ها و گویش‌های فعلی رایج در ایران آسیب پذیر یا در معرض خطر مرگ هستند."
اگرچه کودک حتی پیش از تولد با زبان و آواهای زبانی درگیر است و پس از تولد نیز تجربه‌های شگرف زندگی و کشف‌های بزرگ او همه به زبان در معنای وسیع آن ارتباط دارند اما شاید تجربه فهم زبان در چارچوب نوشتار را بتوان سرآغاز تحولی بنیادی در پیوند کودک با جهان بیرون دانست.
احساس شهودی و برداشت اولیه‌ کودک از این تجربه سترگ، تمام هستی او را به صورت پایداری متاثر می‌کند. آنچه از زبان معلم بیرون می‌آید و زبانی که حروف نوشته شده بر کاغذ برمی‌سازند، اگر نوایی آشنا و کلید گشودن رمز علامت‌های ناآشنای روی کاغذ باشند، حس امنیت و لذت کشف قلمروهای جدید را توامان برای کودک به ارمغان می‌آورند
اما زبان غریبه‌ای که هیچ نشانی از مادر یا خانواده کودک با خود ندارد و علامت‌های مبهمی که تنها به همان زبان غریبه گشوده می‌شوند، حس امنیت کودک را متزلزل کرده و او را دچار اضطرابی پایدار می‌کنند
اضطراب روبرو شدن با زبانی ناآشنا تمام عمر با کودک خواهد ماند. در لحظات عاشقانه زندگی، در دشواری‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌ها و هنگام خشم و شادی، همیشه چیزی هست که لحظه‌ای، ولو برای ثانیه‌ای، در درون او می‌ایستد.
او نه در زبان مادری و نه در زبان رسمی نمی‌تواند خود را آنچنان که باید و دوست دارد بیان کند. این فقدان همیشگی است و درست لحظه‌ای که می‌خواهد فراموشش کند، همچون زخمی قدیمی سرباز می‌کند، بغضی که در درون آرام و بی‌صدا می‌ترکد.
مطالعات بینارشته‌ای اکنون ثابت کرده است که محروم کردن کودک از شروع آموزش به زبان مادری، بر توانائیهای ذهنی، قدرت یادگیری، جامعه پذیری و روحیات او تاثیر پایدار خواهد گذاشت.
یونسکو بر اساس مطالعات متعدد انجام شده بر ضرورت اجرای سیاست‌های دو یا چند زبانه در نظام آموزشی مناطقی که زبان رسمی واحد سیاسی و زبان مادری کودکان محصل متفاوت است، تاکید می‌کند.
سیاست‌های چند زبانی در نظام آموزشی
"در ایران، بخشی از ترک‌ها، کردها و عرب‌ها با توجه به ادبیات مکتوب غنی و تجربه در دسترس کاربرد این زبان‌ها در تمام سطوح آموزشی و برای تمامی دروس در خارج از مرزهای ایران، خواهان اجرای چنین سیاستی در مورد این زبان‌ها در نظام آموزشی هستند."
سیاست‌های چند زبانی در نظام آموزش رسمی متنوع بوده و طیف وسیعی از روشها را شامل می‌شوند. در یک دسته‌بندی کلی می‌توان از دو گونه سیاست «آموزش به زبان مادری در کنار آموزش زبان رسمی» و «آموزش زبان مادری در دوره ابتدایی و انتقال به زبان رسمی» نام برد.
نکته مهم این است که صرف آموزش زبان مادری کودکان همچون یک ماده درسی اساسا به معنای چند زبانه شدن نظام آموزشی نیست.
در گونه نخست سیاست‌های چند زبانی، زبان مادری دانش‌آموزان زبان آموزش است و تمام مواد درسی تا پایان دوره تحصیلات عمومی به این زبان تدریس خواهد شد و البته در کنار آن، در تمام پایه‌های تحصیلی، زبان رسمی/میانجی همچون یک ماده درسی تدریس می‌شود.
در برخی از کشورهای دنیا از جمله در آسیا و در کشورهای چین، هندوستان، افغانستان، عراق ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان و در برخی از مناطق که زبان مادری محصلان جدای از زبان رسمی است، این سیاست اجرا می‌شود.
در ایران، بخشی از ترک‌ها، کردها و عرب‌ها با توجه به ادبیات مکتوب غنی و تجربه در دسترس کاربرد این زبان‌ها در تمام سطوح آموزشی و برای تمامی دروس در خارج از مرزهای ایران، خواهان اجرای چنین سیاستی در مورد این زبان‌ها در نظام آموزشی هستند.
در گونه دوم سیاست‌های چند زبانی، آموزش دوره ابتدایی یا دست‌کم سه سال نخست آموزش به زبان مادری دانش‌آموزان خواهد بود و سپس به تدریج آموزش به زبان رسمی منتقل می‌شود.
البته در این گونه نیز برای حفظ پیوندهای عاطفی کودک با جهان، از دریچه زبان مادری، و امکان بیان آن و کمک به حفظ نوع زبانی، زبان مادری دانش‌آموز در تمام پایه‌های تحصیلی همچون یک ماده درسی تدریس خواهد شد
علاوه بر تاکید متخصصین بر ضرورت پیاده کردن چنین سیاستی، بسیاری از فعالان حقوق زبانی در ایران نیز با توجه به محدودیت‌های ادبیات مکتوب در تعدادی از گویش‌ها و زبان‌های غیر فارسی، خواهان اجرای این گونه از سیاست چند زبانی در نظام آموزشی هستند.
مخالفان سیاست‌های چند زبانی
"بدون نظام آموزش عمومی و سایر دستگاه‌های هنجار ساز نظام مدرن، هیچ راهی وجود ندارد که کرد و ترک و عرب و بلوچ و مازنی و سنگسری و لر و بختیاری و ترکمن و تالشی و گیلک و ارمنی و تاتی و دزفولی و آشتیانی و قشقایی و براهویی و لک و بسیاری غیر فارس دیگر، زبان فارسی را یاد بگیرند، به آن عشق بورزند و آن را به صورت تاریخی زبان مشترک خود با "دیگران" بدانند."
مخالفان سیاست‌های چند زبانی در ایران متاثر از تنوع این سیاست‌ها در عرصه نظری و الزامات متفاوت اجرای گونه‌های مختلف آن، خود به چند دسته تقسیم می‌شوند.
اما پیش از گونه شناسی مخالفان و تمرکز بر تمایزات آنان باید به نقطه مشترک کلیدی همه آنان اشاره کرد.
تاکید بر تاریخی بودن و طبیعی بودن انتخاب زبان فارسی همچون زبان مشترک همه ایرانیان از سویی و زبان فارسی را جزیی از هویت ملی همه ایرانیان دانستن از سوی دیگر نقطه مشترک همه مخالفان سیاست‌های چند زبانی در ایران است.
تمرکز بر این نقطه اشتراک مهم است چرا که عمده مخالفت‌ها با سیاست‌های چند زبانی ناشی از این درک غیر تاریخی، غیر سیاسی و رمانتیک از زبان فارسی است.
این درک غیر تاریخی است چرا که سخن گفتن از زبان مشترک پیش از تشکیل دولت ملی مدرن که مختص به دنیای معاصر است و در ایران کمتر از یکصد سال عمر دارد، اساسا بی‌معنی و ناشی از غلبه عارضه ناهمزمانی تاریخی بر ذهن مدعی است.
زبان علمی و دیوانی و ادبی در هر سرزمینی، در دوران پیشامدرن، لزوما زبان غالب یا مشترک اکثریت مردمان آن سرزمین نبوده و در واقع موقعیت برتر دیوانی، ادبی یا علمی آن هر زبانی برآیند عوامل متعدد سیاسی، مذهبی و فرهنگی بوده و انتخاب "مردم" در آن اصولا هیچ نقشی نداشته است.
ترم "زبان مشترک"، محصول اراده سیاسی دولت مدرن و علایق یکسان ساز و امکانات هنجار ساز آن است.
نظام آموزش رسمی زبان قوم فرادست/اراده حاکم را به شهروندان دولت ملی جدیدالتاسیس آموزش می‌دهد و در کنار آن، نظمیه، عدلیه، نظام خدمت اجباری، و خدمات اداری و بعدتر رسانه‌های عمومی به این زبان رسمیت/مشروعیت می‌بخشند و آن را در مناطق مختلف کشور گسترش می‌دهند.
بدون نظام آموزش عمومی و سایر دستگاه‌های هنجار ساز نظام مدرن، هیچ راهی وجود ندارد که کرد و ترک و عرب و بلوچ و مازنی و سنگسری و لر و بختیاری و ترکمن و تالشی و گیلک و ارمنی و تاتی و دزفولی و آشتیانی و قشقایی و براهویی و لک و بسیاری غیر فارس دیگر، زبان فارسی را یاد بگیرند، به آن عشق بورزند و آن را به صورت تاریخی زبان مشترک خود با "دیگران" بدانند.
این برداشت همچنین رمانتیک است چون زبان مادری خویش را که با آن پیوند عاطفی دارد و به هویت مستقل و متفاوت قومی او از "دیگری" شکل داده، با نادیده گرفتن جایگاه مشابه سایر زبان‌ها برای گویشورانش، و صرفا با تکیه بر شان غالب ادبی آن به جایگاه زبان ملی برمی‌کشد و ان را ممیزه هویت ملی ایرانی قرار می‌دهد.
چنین نگاهی رمانتیک است چون در عصر سیاست یک ملت /دولت و سیاست‌های کلاسیک ملت سازی قرن هفدهم و هیجدهم میلادی گیر کرده است و قادر به درک عقلانیت مدرن و فهم تنوع ملی/قومی/فرهنگی در درون یک واحد سیاسی واحد نیست.
جدای از این نقطه اشتراک، مخالفان سیاست‌های چند زبانی به چند دسته تقسیم می‌شوند:
یک گروه بسیار افراطی پان ایرانیست و آریایی گرا که به طور کل مخالف هر نوع گشایش فرهنگی معطوف به زبان‌های غیرفارسی در ایران هستند و آن را مخالف مصالح ایران و بر ضد زبان فارسی ارزیابی می‌کنند.
آنها با ارائه تفسیرهای خاص از ماده ۱۵ قانون اساسی فعلی، احتمال آموزش زبان‌های مادری غیرفارسی در ایران را همچون یک ماده درسی برنمی‌تابند و ان را نیز غیر قانونی و مقدمه‌ای برای تجزیه ایران قلمداد می‌کنند.
این دسته حتی تدریس شفاهی معلم در کلاس درس به زبان مادری دانش‌آموزان برای مفاهمه بهتر را نفی کرده و آن را خلاف قانون و مصالح ملی می‌دانند.
رد نگاه و باور این دسته را می‌توان در چند بخشنامه‌ آموزش و پرورش کرمانشاه و کردستان دید که در آنها از معلمان خواسته بودند از تدریس به "زبان محلی" در کلاس درس خودداری کنند.
گروه دوم کسانی هستند که با آموزش زبان مادری در دانشگاه به عنوان چند واحد اختیاری درسی و یا در بهترین حالت در حد یک ماده درسی در مدارس و در محدوده همان اصل پانزده قانون اساسی مخالفتی ندارند.
گروه سوم که عموما متخصصان آموزش هستند تنها با آموزش زبان مادری به عنوان زبان آموزشی در سال‌های نخست آموزش ابتدایی به صورت تلفیقی و دو زبانه و مشروط به این‌که انتقال کامل کودک به آموزش در زبان رسمی سریع اتفاق بیفتد، موافق هستند.
نقد دیدگاه‌های مخالفان سیاست‌های چند زبانی
"در واقع برخلاف ادعای ناسیونالیست‌های ایرانی، به رسمیت شناخته شدن هرچه بیشتر حقوق اقلیت‌های ملی/قومی/زبانی در یک چارچوب سیاسی خاص، تعلق آنان به آن چارچوب را تقویت کرده و به صورت طبیعی علایق جدایی طلبانه را که محصول سرکوب، نفی و انکار هستند، تضعیف می‌کند."
همان‌طور که ذکر شد بخش عمده مخالفت‌ها با سیاست‌های چند زبانی به نگرانی از تشدید علایق جدایی طلبانه و تضعیف هویت ملی برمی‌گردد.
گفته شد که در اساس مترادف دانستن زبان با هویت ملی مقدمه تحمیل زبان فارسی به ایرانیان غیرفارسی زبان و تشدید سیاست‌های مبتنی بر قوم مداری زبانی در ایران شد.
قوم مداری که متضمن خود برتر بینی فرهنگی و تقلیل فرهنگهای هم‌طراز و برابر به خرده فرهنگ به نفع ترویج و تقویت تعریفی خاص و انحصاری از همبستگی ملی است.
در واقع آن‌گونه از همبستگی ملی که متضمن حذف دیگری‌های ناهمساز با انگاره‌های فرهنگ برتر است خود مروج جدایی و جدایی طلبی است.
هویت ملی با آموزش زبان‌های غیر فارسی در ایران تضعیف نمی‌شود، چون زبان فارسی تنها فارس‌ها/فارس زبان‌ها را نمایندگی می‌کند، اما با تقویت زبان‌های غیرفارسی و رسمیت بخشیدن به آن‌ها، این زبان‌ها نیز در سپهر ملی جایگاه پیدا کرده و حس تعلق گویشوران آن‌ها به هویت ملی ایرانی به طور طبیعی بیشتر می‌شود.
علایق جدایی طلبانه نسبت مستقیم و معناداری با سیاست‌های چند زبانی ندارد. کشورهای بسیاری در دنیا دو یا چند زبان رسمی، اداری، قانونی و یا آموزشی دارند یا از سیاست تک زبانی به سیاست‌های چند زبانی شیفت کرده‌اند اما هیچ مورد عینی یا مطالعه‌ نظری در دست نیست که پیدایش، تقویت و یا تشدید علایق جدایی طلبانه در این کشورها را نشان دهد.
در واقع برخلاف ادعای ناسیونالیست‌های ایرانی، به رسمیت شناخته شدن هرچه بیشتر حقوق اقلیت‌های ملی/قومی/زبانی در یک چارچوب سیاسی خاص، تعلق آنان به آن چارچوب را تقویت کرده و به صورت طبیعی علایق جدایی طلبانه را که محصول سرکوب، نفی و انکار هستند، تضعیف می‌کند چرا که جدایی طلبی نه یک آرمان سیاسی که روشی برای نیل به اهداف سیاسی غایی است.
علایق جدایی طلبانه، و نه استقلال طلبانه، در مواجه با فضای سیاسی دمکراتیک، آزادی‌های فرهنگی، زبانی و بازسازی ساخت قدرت سیاسی به شیوه نامتمرکز/فدرال و تضمین بدون قید و شرط حق همگان برای مشارکت در تمام سطوح بازی سیاسی، رنگ می‌بازد.
سیاست‌های چند زبانی در این چارچوب نه تهدیدی برای همبستگی ملی و تمامیت سرزمینی ایران که عاملی بازدارنده در مقابل چنان تهدیدهایی خواهد بود. شاهد علوی
تحلیلگر سیاسی

کوردستان، یا سرزمین کوردها، منطقه‌ای استراتژیک در قلب جغرافیایی خاورمیانه است.




امروزه این منطقه مناطق مهمی از ترکیه، ایران، عراق و سوریه را در بر می‌گیرد. در ۱۵۱۴ میلادی کوردستان بین ایران و عثمانی تقسیم شد. چهار قرن بعدتر، فرانکوردستان، یا سرزمین کوردها، منطقه‌ای استراتژیک در قلب جغرافیایی خاورمیانه است.سه و بریتانیا مرزهای سیاسی را با تقسیم کوردستان عثمانی به سه بخش دوباره تغییر دادند. کوردستان حدوداً ۱۹۰،۰۰۰ مایل مربع مساحت دارد و ترکیب آن بدین شکل است: ترکیه (۴۳ درصد)، ایران (۳۱ درصد)، عراق (۱۸ درصد)، سوریه (۶ درصد)، اتحاد شوروی سابق (۲ درصد).... سرزمین کوردستان از لحاظ منابع طبیعی و زیرزمینی یکی از ثروتمندترین کشورهای خاورمیانە بە شمار می آید..
کوردها با جمعیتی بیش از 40 میلیون نفر، بزرگترین ملت بی دولت دنیا هستند....

در۲۴ ساعت منتهی به ۳۰ بهمن ۹۲، به طور متوسط هر دو ساعت یک نفر در ایران اعدام شده است


در۲۴ ساعت منتهی به ۳۰ بهمن ۹۲، به طور متوسط هر دو ساعت یک نفر در ایران اعدام شده است. ۱۲ اعدام تنها در ۲۴ ساعت. اعدام‌هایی در کرمان، قزوین، شیراز، رشت، رودبار و صومعه‌سرا. به این ترتیب شمار اعدام‌ها در یک هفته گذشته به ۲۰ نفر می‌رسد که از این تعداد پنج اعدام به اتهام «سرقت مسلحانه و تجاوز به عنف» بوده و در شهرهای شیراز و کرج در ملأ عام اجرا شده است.
اعدام در ملأ عام مجازاتی است که به گفته برخی از مقام‌های قضایی و انتظامی ایران، به منظور «پیشگیری از وقوع جرم و جنایت، هشدار و عبرت سایرین» صورت می‌گیرد.

دانشمندان اخیرا کشف کردن که کردها دارای قدیمی ترین تمدن در دنیا بوده اند




سلام به تمام کردهای جهان که این خبرو می شنوند دانشمندان اخیرا کشف کردن که کردها دارای قدیمی ترین تمدن در دنیا بوده اند نه با 1000 سال نه با 6000 سال بلکه با 12000 سال قدمت و همراه با تمدنی کامل ...
اخیرا در کوهای ما بین ترکیه ،عراق و سوریه در خاک کردستان در تپه Göbekli Tepe آثار تاریخی یافت شده است که اگر خودتان به دیدن عکس ها و ویدیویی که براتون شبکه نشنال جیوگرافی ساخته برین بییشتر یقین پیدا میکنید
http://www.youtube.com/watch?v=Ftk_fkk4-1Q
این مناطق هزاران سال است تحت سکنه ملت کرد بوده و هست....
شیر کنید تا بعضی حداقل یاد بگیرند
به کردها بگند ملت ! ! !

۱۳۹۲ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

اعتراض حقوق بشری در کنار مذاکره اتمی: حقوق بشر



در آستانه دور تازه مذاکرات ایران و گروه پنج به علاوه یک در وین، پایتخت اتریش، برای دستیابی به یک راه حل جامع برای مسئله فعالیت‌های اتمی ایران، گروهی از مدافعان ایرانی حقوق بشر در اتریش با در دست داشتن پلاکاردهایی در مقابل دفتر سازمان ملل متحد در وین تجمع کرده‌اند.
این گروه که متشکل از نمایندگانی از جامعه دفاع از حقوق بشر در اتریش، عفو بین‌الملل و پژشکان مدافع حقوق بشر است، در تلاش‌اند تا به گفته خود با حمایت از گفت‌وگو و اعتراض به تحریم‌ها بگویند که حقوق بشر اولویت مقدم هستند.

فرهاد رهبر رفت؛ رهبر اصلی هم می رود


فرهاد رهبر رئيس مزدور دانشگاه تهران برکنار شد. وی به عنوان يکی از عوامل سرکوب دانشجويان پيوسته مورد نفرت و انزجار دانشجويان بود و از زمان انتصابش تا کنون دانشجويان در دهها تظاهرات ضد حکومتی خواستار استعفای وی شده بودند.
فشار بر روی رژيم برای برکناری فرهاد رهبر آن چنان بود که امسال در آستانه روز دانشجو در 16آذر، رژيم برای مهار جو انفجاری دانشگاه خبر از برکناری او داد و سپس به تکذيب آن پرداخت.
خبرنگار ایسنا امروز پس از اعلام خبر تغییر رییس دانشگاه تهران به این دانشگاه رفت تا حال و هوای دانشجویان و دانشکده‌های دانشگاه تهران را پس از برکناری فرهاد رهبر گزارش کند.
برخی دانشجویان با نصب پلاکارد "فرهاد رهبر رفت" بر روی دیوار از این تحول مدیریتی استقبال کردند.

خبر فوری از الیگودرز 4 تن از مردم الیگودرز کشته شده و هنوز شهر در اختیار مردم هست


خبر فوری از الیگودرز 4 تن از مردم الیگودرز کشته شده و هنوز شهر در اختیار مردم هست باید بداد مردم الیگودرز برسیم فرمانداری شهر الیگودرز هم بدست مردم افتاده و در شهر بسیار شلوغ است و مردم دارن ایستادگی میکنند خواهش میکنم همین الان به مردم بگید چه خبر شده در شهر الیگودرز.اگر در الیگودرز تظاهرات ملی دارند و شعارها ملی است بخاطر اینکه اصلاح طلب بینشان نیست دروددد بر ایل لر . وای اگر برادر لرم برنو بدست بگیرد / لطفا اشتراک گذاری کنید
خبر فوری از الیگودرز 4 تن از مردم الیگودرز کشته شده و هنوز شهر در اختیار مردم هست باید بداد مردم الیگودرز برسیم فرمانداری شهر الیگودرز هم بدست مردم افتاده و در شهر بسیار شلوغ است و مردم دارن ایستادگی میکنند خواهش میکنم همین الان به مردم بگید چه خبر شده در شهر الیگودرز.اگر در الیگودرز تظاهرات ملی دارند و شعارها ملی است بخاطر اینکه اصلاح طلب بینشان نیست دروددد بر ایل لر . وای اگر برادر لرم برنو بدست بگیرد / لطفا اشتراک گذاری کنید

اعتراض ایران به استرالیا به خاطر 'بدرفتاری' با پناهجویان ایرانی


به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، حسین میرفخار، مدیر کل کنسولی وزارت امور خارجه ایران در این دیدار با اشاره به این که کشورش پیشتر نیز برای همکاری در خصوص وضعیت امور مهاجران اعلام آمادگی کرده است، گفت: "(ایران) خواستار اصلاح روش برخورد با پناهجویان بر اساس اصول انسان‌دوستانه و هم‌چنین رسیدگی فوری در خصوص علل وقوع این حادثه و اعلام نتیجه شد.
سفیر استرالیا در تهران نیز با بیان مراتب تسلیت و تاسف دولت این کشور نسبت به وقوع این حادثه، تاکید کرد که تمامی نکات مطروحه از سوی مقام ایرانی را به دولت کشورش منتقل و نتیجه را اعلام خواهد کرد.
در درگیری‌های اردوگاه پناهجویان در جزیره مانوس ۷۷ نفر دیگر مجروح شده‌اند.
به گفته اسکات موریسون، وزیر مهاجرت استرالیا پناهجوی کشته شده بر اثر جراحاتی که به سرش وارد شده بود در راه انتقال به بیمارستان جان باخت.
وزیر مهاجرت استرالیا با اعلام خبر مرگ این پناهجو در جزیره مانوس، آن را یک "فاجعه بزرگ" خوانده است.
جزیره مانوس در پاپوآ گینه نو، یکی از مراکز پناهجویان خواهان پناهندگی در استرالیا خارج از خاک این کشور است.
به گفته وزیر مهاجرت استرالیا، جراحت ها خارج از اردوگاه پناهجویان و بعد از فرار آنها رخ داده است.
شورش پس از آن رخ داده که روز یکشنبه برای مدت کوتاهی تعدادی از بازداشت شدگان از این اردوگاه فرار کردند.
به گفته آقای موریسون "شرایط بسیار خطرناکی بوده، عده ای تصمیم گرفتند به شیوه ای بسیار خشن دست به اعتراض بزنند و از مرکز خارج شوند، و جان خود را به خطر بیندازند".
به گفته وزیر مهاجرت استرالیا تامین امنیت محیط خارج از اردوگاه پناهندگان با پلیس پاپوآ گینه نو است.
استرالیا در ماه های اخیر برای مقابلع با موج پناهجویانی که با قایق و از طریق اندونزی به این کشور می آیند تدابیر بسیار سخت گیرانه ای اتخاذ کرده است
استرالیا در عین حال سیاستی را پیش گرفته که براساس آن، حتی پناهجویانی که مصادیق واقعی یک پناهجو را داشته باشند، به جای استرالیا در پاپوآ گینه نو اسکان می یابند.
گفته می شود فرار روز یکشنبه پناهجویان در جزیره مانوس پس از آن بوده که به آنها گفته اند به استرالیا منتقل نخواهند شد.
گروه های حقوق بشر می گویند بازداشت هایی طولانی در اردوگاه های پرجمعیت و گرم، در کنار تعلیق های طولانی در رسیدگی به پرونده پناهجویان می تواند پناهجویان را به بیماری های روانی دچار کند

‏‎خەڵاتی ئاڵتونی (دایكی ئاشتی) پێشکەش کرا بۆ دایە شەریفە.

‏‎ ‏‎ ١٠/١٢/٢٠١٩ لەشاری هەولێر لە ڕێوڕەسمێكدا كە لە هۆتێل هەولێری نێودەوڵەتی بەڕێوەچی ڕێكخراوی ئاشتی خێرخوازیی، خەڵاتی ئاڵتونی (دایكی ئاش...